• خانه
  • اخبار
    • اخبار کرمان
    • اخبار ایران و جهان
  • جامعه
    • روزگار ما
    • دهکده جهانی
  • آوید گشت
    • کجا بریم؟
    • آوید خودرو
  • آشپزخانه
  • مد و آراستگی
  • فرهنگ و هنر
    • تئاتر
    • تجسمی
    • ترنم موسیقی
    • رادیو و تلویزیون
    • هنر هفتم
    • کتابسرای آوید
    • فرهنگ عامه
  • سلامت
  • ورزش
    • فوتبال
    • باشگاه آوید
    • سرگرمی
  • یادها و خاطره ها
    • مشاغل خاطره‌انگیز
    • قاب خاطرات
    • نوستالژی
  • عکس
  • تازه ها
  • یادداشت
  • آویدی ها
  • ارتباط با ما
پایگاه فرهنگی اجتماعی آوید نیوز :::  AVID NEWS Magazine
  • ۱۰ بهمن ۱۴۰۱
پایگاه فرهنگی اجتماعی آوید نیوز :::  AVID NEWS Magazine
  • خانه
  • اخبار
    • اخبار کرمان
    • اخبار ایران و جهان
  • جامعه
    • روزگار ما
    • دهکده جهانی
  • آوید گشت
    • کجا بریم؟
    • آوید خودرو
  • آشپزخانه
  • مد و آراستگی
  • فرهنگ و هنر
    • تئاتر
    • تجسمی
    • ترنم موسیقی
    • رادیو و تلویزیون
    • هنر هفتم
    • کتابسرای آوید
    • فرهنگ عامه
  • سلامت
  • ورزش
    • فوتبال
      <strong>اسطوره مردنی نیست</strong>

      اسطوره مردنی نیست

      شما راحت باشید خان؛ دست از جیبتان خارج کنید!

      شما راحت باشید خان؛ دست از جیبتان خارج کنید!

      سکوتی سه ماهه برای دردی در سینه

      سکوتی سه ماهه برای دردی در سینه

      وریا غفوری با قرار وثیقه آزاد شد

      وریا غفوری با قرار وثیقه آزاد شد

    • باشگاه آوید
      به همراه تمام دنیا برایت کف مرتب می زنیم

      به همراه تمام دنیا برایت کف مرتب می زنیم

      همه ما یزدانی بودیم

      همه ما یزدانی بودیم

      این تیرها تا دل تاریخ پیش رفتند

      این تیرها تا دل تاریخ پیش رفتند

      هیس! دخترها ورزش نمی‌کنند

      هیس! دخترها ورزش نمی‌کنند

    • سرگرمی
      با مهارت تمام بِچِکان!

      با مهارت تمام بِچِکان!

      بازی‌هایی برای خانه نشینی‌های فامیلی نوروزی

      بازی‌هایی برای خانه نشینی‌های فامیلی نوروزی

  • یادها و خاطره ها
    • مشاغل خاطره‌انگیز
    • قاب خاطرات
    • نوستالژی
  • عکس
    باران، رنگ های پاییزی و رخسار درختان را جلا داد + عکس

    باران، رنگ های پاییزی و رخسار درختان را جلا داد + عکس

    آسمان همچنان همین رنگ است؛ رنگ چشمهای تو

    آسمان همچنان همین رنگ است؛ رنگ چشمهای تو

    گشتی در دهکده پایکاها

    گشتی در دهکده پایکاها

    سفری کوتاه به سیرا

    سفری کوتاه به سیرا

    جادوی رنگ‌های پاییزی

    جادوی رنگ‌های پاییزی

  • تازه ها
  • یادداشت
  • آویدی ها
  • ارتباط با ما
  • دنبال کن
    • Instagram
۰ نظر اشتراک‌گذاری
در حال خواندن
آقا ماشاالله شدن بها داشت
آقا ماشاالله شدن بها داشت
خانه
فرهنگ و هنر
رادیو و تلویزیون

آقا ماشاالله شدن بها داشت

۲۵ فروردین ۱۳۹۹ فاطمه نخعی فر رادیو و تلویزیون, فرهنگ و هنر, ویژه ۰ نظر

گپ‌وگفتی با «حمید غیاث» بازیگر شخصیت «آماشاالله»

فاطمه نخعی‌فر | حمید میرحسینی : «حمید غیاث» متولد سال ۱۳۴۸ در محله‌ی موسوم به «جانی‌آباد» کرمان است. او در هنرستان، رشته‌ی صنایع شیمیایی خوانده است. سپس از آن در رشته‌ی شیمی دانشگاه پذیرفته می‌شود ولی بعد از دو ترم، آن را رها می‌کند و در رشته‌ی نمایش دانشگاه آزاد تهران شروع به تحصیل می‌کند. این بار هم علی‌رغم این که در رشته‌ی مورد علاقه‌اش پذیرفته شده، از آن‌جا که هزینه‌های دانشگاه و زندگی در تهران زیاد است؛ بنا به شرایط خانوادگی آن را رها می‌کند. وی ترجیح می‌دهد که مشغول کار شود. به همین دلیل از سال ۱۳۷۰ وارد شرکت صنایع مس شهید باهنر و کارمند می‌شود و در همین دوران کاری هم موفق به اخذ مدرک تحصیلی مدیریت صنعتی از دانشگاه علمی کاربردی می‌شود. به گفته‌ی خودش از آنجا که در ذاتش به کارهای هنری علاقه‌مند بوده، همین که «حسین مدحت» دوست دوران خدمت سربازی‌اش، برای ساختن فیلمی به‌نام «دوچرخه» از او برای بازیگری دعوت می‌کند؛ جرقه‌ای برای ورود وی به انجمن سینمای جوان (سال۱۳۷۲) و گذراندن دوره‌های فیلم‌سازی این انجمن در درونش زده می‌شود و او با جدیت دوره‌های این انجمن را گذرانده و شروع به ساخت فیلم می‌کند و در این راه و البته بازیگری که در ادامه برای او پیش می‌آید؛ موفقیت‌هایی هم کسب می‌کند اما غیاث را بیشتر مخاطبان تلویزیون برای بازی در نقش « آقا ماشاءالله» می‌شناسند؛ همان پیرمرد تسبیح و عصا به دست که برعکس خیلی از اوقات که کسی حوصله‌ی شنیدن نصیحت را ندارد و تکرار آن را نیز نمی‌پسندد؛ آن‌قدر شیرین و باورپذیر نصایح و نقدهایش را اجرا می‌کند که نه تنها، دلزدگی مخاطب را در پی ندارد بلکه بسیاری به انتظار دیدن برنامه‌های او و نصیحت‌هایش می‌نشینند و شاید اگر ما کرمانی‌ها آن‌قدر محجوب و مظلوم نبودیم؛ بسیار بیشتر از «رشید اصفهانی» در ایران مطرح و چهره‌ی بومی کشور می‌شد. با یاد برنامه «توصیه های بهداشتی آقا ماشاالله» در این روزهای کرونایی، گفت‌وگوی آویدنیوز را با این هنرمند کرمانی بخوانید:

عکاس: شیما رادمهر

از ورودتان به دنیای فیلم‌سازی و بازیگری بگویید.
بازی من در فیلم «دوچرخه» که به کارگردانی دوستم مدحت ساخته شد؛ دیده شد و من جایزه‌ی بازیگر برتر مرد را از انجمن سینما دریافت کردم و این باعث شد ناخودآگاه وارد دنیای بازیگری شوم. ضمن این‌که بعد از آن به انجمن سینمای کرمان (سال۱۳۷۲) رفتم و با گذراندن دوره‌های آن، اولین فیلم خود را به نام «موذن» که مانند فیلم‌های آن زمان، ۸ میلی‌متری بود و داستان دو کودک که برای گفتن اذان با هم درگیر شده بودند را روایت می‌کرد؛ ساختم. سپس با «کرامت رودساز» بازیگر تئاتر آشنا شدم و به این واسطه، بازی در تئاتر را هم تجربه کردم. اولین کار من در تئاتر در سن ۲۳ سالگی، «پایانِ آغاز» به کارگردانی «محمدرضا شفیعی» بود.
در آن کار استاد «یدالله آقاعباسی» بازی مرا دیدند و پسندیدند و برای تئاتر خودشان از من دعوت به بازیگری کردند و ایشان اولین استاد من در تئاتر بودند. خلاصه در کنار کار اصلی‌ام در صنایع مس، فیلم‌سازی و بازیگری را هم تجربه می‌کردم. در سال ۸۰ که فعالیت‌های هنری من گسترش پیدا کرد؛ فیلمی به نام «زیارت» ساختم که در مورد زلزله‌ی بم بود و اولین فیلم من بود که مطرح و با استقبال مواجه شد و جایزه‌ی بهترین فیلم داستانی جشنواره‌ی رضوی را در سال۸۴ گرفت. از دیگر فیلم‌هایی که ساختم می‌توانم به «زنگ»، «قبری برای شستن» و … اشاره کنم. همچنین در تئاتر به خاطر بازی در تئاتر «داروغه‌ی شهر ما» به کارگردانی «محمدرضا شفیعی» در جشنواره‌ی تئاتر استانی جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد را دریافت کردم.
استقبال مردم از تئاتر در آن دوره چگونه بود؟ بلیت فروشی انجام می‌شد یا اجراها رایگان بودند؟
آن زمان بلیت ‌فروشی انجام می‌شد اما مردم خیلی به دیدن تئاتر نمی‌آمدند و بیشتر به دیدن نمایش‌های طنز علاقه داشتند ولی الان وضعیت خیلی بهتر شده است. حتی در دهه‌ی ۷۰ در کرمان فقط سالن خانه‌ی فرهنگ در خیابان فردوسی که سالن کوچکی بود؛ برای اجرا وجود داشت که بیشتر تئاترها آنجا برگزار می‌شدند. با این وجود تئاتر پایانِ آغاز که نویسنده‌اش خارجی و کاری کلاسیک بود؛ با استقبال خوبی مواجه شد.
برای آموزش تئاتر موسسه یا آموزشگاهی هم وجود داشت؟
در آن سال‌ها آموزشگاهی برای آموزش تئاتر نبود؛ هنرستان رشته‌هایی مثل گرافیک را داشت ولی تئاتر نه. یا بودجه‌ای برای حمایت از تئاتر وجود نداشت ولی جشنواره‌های تئاتر برگزار می‌شد.
شما که دوره‌های فیلم‌سازی را گذراندید و موفق هم شدید؛ هیچ‌وقت دوست نداشتید به صورت حرفه‌ای وارد سینما شوید؟
راستش من هیچ وقت قدرت ریسک در این خصوص را نداشتم. چون تامین مالی نبودم و تازه در شرکت مس هم استخدام شده بودم؛ رها کردن کار، ریسک بالایی داشت. من همیشه به فکر خانواده بودم و نمی‌توانستم تنها به خواسته‌های خودم فکر کنم. شاید اگر به پایتخت می‌رفتم و به صورت حرفه‌ای و جدی به این امر می‌پرداختم؛ خیلی پیش‌رفت می‌کردم ولی ممکن بود خانواده‌ام از نظر مالی ضربه ببینند. نمی‌توانستم سختی خانواده‌ام را ببینم.
اما «آقا ماشاءالله»؛ این شخصیت ایده‌ی چه کسی بود و چگونه شکل گرفت؟
دوستی به نام «علیرضا کلانتری» داشتم که برنامه‌ساز بود و در هنرستان چند باری با هم تئاتر بازیگری کرده بودیم. وی برنامه‌ای به نام «توصیه‌های بهداشتی آقا ماشاءالله» داشت که آن را برای رده‌ی سنی کودکان می‌ساخت. او از من برای بازی در نقش «آقا ماشاءالله» دعوت کرد و من هم پذیرفتم. جالب است بدانید وقتی دنبال شخصی با این مشخصات که آقای کلانتری گفته بود، جست‌وجو می‌کردم؛ خیلی اتفاقی به پیرمردی که برای نماز خواندن در مسجد امام، می‌آمد؛ برخوردم که بسیار به شخصیتی که من باید بازی می‌کردم؛ نزدیک بود. بنابراین با او شروع به مصاحبت کردم تا این‌که توانستم از تیپ شخصیتی وی الگو بگیرم و این تیپ «آقا ماشاءالله» که از سال ۱۳۷۵ شکل گرفت؛ بر اساس تیپ شخصیتی آن پیرمرد است که به رحمت خدا رفته است. بعد از چند قسمت آقا ماشاءالله مطرح شد و مورد پسند و استقبال مخاطبان قرار گرفت.
چیزی حدود ۲۰ سال از اولین برنامه‌ی آقاماشاءالله می‌گذرد؛ به نظر شما هنوز جذاب است و اگر هست؛ دلیلش چیست؟
بله به نظرم هنوز جذاب است و بعد از گذشت ۲۰ سال، طرفدار دارد و دلیلش هم این است که این شخصیت، امر نمی‌کند و پندهای شیرین می‌دهد. با لهجه‌ی اصیل کرمانی خوب حرف می‌زند، با مردم صادق است و حرف‌شان را به گوش مسئولان می‌رساند، آن‌ها وقتی این پیرمرد را می‌بینند؛ به چشم یک ریش سفید به او نگاه می‌کنند و با او درد دل می‌کنند و این‌ها او را دوست داشتنی و باور پذیر کرده است. ‌برای این گفته هم دلیل دارم و آن هم بازخوردهایی است که می‌بینیم. به عنوان مثال یکی از دوستانم که برای ساخت فیلم به اطراف کهنوج رفته بود؛ می‌گفت پیرمردی کپرنشین نزد ما آمد و پرسید پس آقا ماشاءالله کجاست؟ یعنی تا دور افتاده‌ترین نقاط استان این برنامه را می‌بینند و این شخصیت را دوست دارند.
خاطره‌ای هم از برخورد با مردم دارید؟
از خاطراتی که دارم این است که در سفرهایی که آقا ماشالله به شهرستان‌ها داشت؛ مورد استقبال خوب مردم قرار می‌‌گرفتیم. یک بار که به یکی از شهرستان‌های اطراف کرمان رفتیم؛ دو پیرزن که حدود ۸۰ سال سن داشتند؛ نزد من آمدند. یکی از آن‌ها به دیگری اشاره کرد و گفت: «آماشالله، این خانم سر ما رو خورده و می‌خوا زن شما بشه. شوهرشم مرده، تو رِ به خدا بستونش»
که من هم در جواب گفتم من خودم کل سکینه‌ای دارم اما او آن‌قدر این شخصیت را باور کرده و پذیرفته بود که قانع نمی‌شد و باور نمی‌کرد که منِ واقعی شخص دیگری هستم. در آخر هم گفت پس عصایت را به عنوان یادگاری به من بده.
چه فرقی بین حمید غیاث و آقا ماشاالله وجود دارد؟
حمید غیاث فردی کم‌رو، خجالتی و کم‌گوست اما آقا ماشاالله فردی است که با همه شوخی می‌کند؛ از مسئولان رده بالا انتقاد و گاهی با آن‌ها هم شوخی می‌کند. جالب است بدانید وقتی خودم هستم نمی‌توانم آقا ماشاءالله شوم اما به محضی لباس می‌پوشم؛ در قالب این شخصیت فرو می‌روم.
سن این شخصیت از ۲۰ سال پیش تاکنون تغییری نکرده است؟
چرا آقاماشاءالله ابتدای شروع کار می‌گفت شصت سالی دارم و خب الان یک پیرمرد حدود ۸۰ ساله است.
تا کی این شخصیت در تلویزیون حضور خواهد داشت و آیا تصمیمی برای ساختن فیلم سینمایی با شخصیت او ندارید؟
تا وقتی که بتوانم این شخصیت را اجرا کنم؛ ادامه خواهم داد و فقط با مرگ من تمام می‌شود. چون این تماس با مردم را دوست دارم اما به نظرم شخصیت آقاماشاءالله در فیلم سینمایی جواب نمی‌دهد.
آقا ماشاءالله مخالف هم دارد؟
بله، مثلا استاد یدالله آقاعباسی. البته ایشان این نوع کارها را نمی‌پسندند و می‌گویند در این قالب می‌مانی و کار باید فاخر باشد. البته درست می‌گویند و نباید در یک قالب ماند ولی علی‌رغم احترامی که برای‌شان قائلم؛ چون مردم این شخصیت را دوست دارند، ادامه می‌دهم ولی همیشگی نه بلکه برنامه‌ریزی شده و در مدت زمان خاص تا تکراری و لوس نشود.
گریم شما را چه کسی انجام می‌دهد؟
خودم. (غیاث بعد از مصاحبه ظرف پانزده دقیق خودش را گریم می‌کند و در لباس آقاماشاءالله با آویدی‌ها عکس می‌گیرد.)
از سختی‌های این نقش بگویید.
آقا ماشاالله شدن بها داشت. از جمله این‌که یکی دوباری که خواستگاری رفتم و حتی تا مرحله‌ی به قول ما کرمانی‌ها «نشون بردن» هم پیش رفتم، خانواده‌ی دختر به من گفتند ما زن به آقاماشاءالله نمی‌دهیم … طوری شده بود که مرحوم مادرم، لباس‌های ماشااللهی من را پنهان کرد و گفت اجازه نمی‌دهم دیگر آن‌ها را بپوشی. تا زمانی این نقش را بازی کنی به تو زن نمی‌دهند. (اینجا گریه، امان حمید غیاث را می‌بُرد و از استرس و غصه‌های مادرش در این خصوص می‌گوید.)
شما که هنوز این نقش را بازی می‌کنید؛ پس ازدواج نکردید؟
چرا، مدتی گذشت تا خداوند همسرم «زهره راست نژاد» (آزاده) را سر راه من قرار داد و نه تنها همسرم حامی، همراه و مشوق من است بلکه خانواده‌اش نیز مرا حمایت و با من همکاری می‌کنند. دو فرزند پسر به نام‌های امیرحسین که ۱۴ سال دارد و به عکاسی علاقه‌مند است و مهراب ۷ ساله هم حاصل این ازدواج هستند.
عکس‌العمل فرزندان‌تان به این نقش چیست؟
یک بار بعد از اتمام برنامه به همسرم گفتم من با همین لباس و گریم به خانه می‌آیم تا عکس‌العمل بچه‌ها را ببینم ولی شما چیزی نگو. آن موقع سن‌شان پایین‌تر بود. وقتی که بچه‌ها با من روبه‌رو شدند و من در آغوش گرفتم‌شان، شروع کردند به گریه کردن و من مجبور شدم کت و جلیقه آقاماشاالله را در بیارم و گریمم را کم‌کم پاک کنم تا آن‌ها ساکت شوند و مرا بشناسند.
دوست دارید مردم حمید غیاث را بیشتر در چه قالبی بشناسند؛ آقاماشاءالله؟ فیلم‌ساز، بازیگر و…
دوست دارم مرا به عنوان یک فیلم‌ساز بشناسند.
و صحبت پایانی شما؟
کاش مسئولان و برنامه‌سازان همت کنند و یاری دهند تا آقا ماشاءالله مثل آقا رشید در سطح ملی مطرح شود.

  • برچسب ها
  • آقا ماشاالله
  • آماشاالله
  • تئاتر کرمان
  • کرمونی
  • هنرمندان کرمان

اشتراک گذاری

Facebook Twitter Google+ LinkedIn WhatsApp
مطلب بعدی تکذیب قطع درختان برای ساخت قبر در آرامستان کرمان
مطلب قبلی یادگاری روی پیراهن

پست های مرتبط

مردی از جنس واژه های آشنا ادبیات
۳ بهمن ۱۴۰۱

مردی از جنس واژه های آشنا

همه به  عروسی زمستان دعوتیم آوید گشت
۱ بهمن ۱۴۰۱

همه به عروسی زمستان دعوتیم

وجب به وجب به دنبال یک وجب جای پارک جامعه
۲۶ دی ۱۴۰۱

وجب به وجب به دنبال یک وجب جای پارک

آخرین مطالب آویدنیوز
4 بهمن 23:52
اخبار کرمان

نگران تعطیل شدن مراکز بهزیستی استان کرمان هستیم

3 بهمن 22:39
ادبیات

مردی از جنس واژه های آشنا

1 بهمن 14:37
کجا بریم؟

همه به عروسی زمستان دعوتیم

1 بهمن 00:17
اخبار کرمان

وجود فضایی پویا و پرامید در کارکنان به پیشبرد اهداف گل‌گهر کمک کرده‌است

26 دی 23:50
روزگار ما

وجب به وجب به دنبال یک وجب جای پارک

21 دی 10:17
اخبار کرمان

رونمایی از خط تولید انبوه دامپتراک ۶۰ تنی ایرانی به همت گل‌گهر

18 دی 11:04
روزگار ما

والدین آگاه، فرزندانی با رضایت شغلی

16 دی 08:23
ادبیات

قشر فرهنگی و مذهبی استان از وجود کتاب خوشه‌های معرفت بی‌خبر هستند

  • خانه
  • اخبار
  • جامعه
  • آوید گشت
  • آشپزخانه
  • مد و آراستگی
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • ورزش
  • یادها و خاطره ها
  • عکس
  • تازه ها
  • یادداشت
  • آویدی ها
  • ارتباط با ما
  • بازگشت‌به‌بالا
موضوعات داغ:
آوید آوید نیوز news نیوز خبر خانواده زناشویی طب سنتی بانوان هنرمندان بانوان هنرمند یادها و خاطره ها AVID News

امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از اخبار با ذکر منبع پایگاه فرهنگی اجتماعی آویدنیوز مجاز است.
خبرنامه
کلیه حقوق مادی و معنوی این پرتال خبری متعلق به پایگاه خبری آویدنیوز می باشد.
طراحی و پیاده سازی: شرکت مهندسی فناوری سورنا