برای ثبت ملی سرود «ای ایران» دعوت نشدم
آوید نیوز ـ سرود «ای ایران» یکی از مهمترین سرودهای ملی میهنی کشورمان محسوب میشود که «روحالله خالقی» آن را در زمان اشغال ایران در سال ۱۳۲۳ با استفاده از شعر «حسین گلگلاب» در آواز دشتی ساخت. از آن زمان تاکنون مردم ایران این سرود را همچون سرود ملی ایران میستایند و در هر کنسرتی که سرود «ای ایران» اجرا شود؛ ایرانیهای داخل سالن، به نشانهی احترام به سرزمینشان، برمیخیزند. این سرود امسال در هیاهوی انتخابات دوازدهمین دورهی ریاست جمهوری، با شمارهی ۱۳۹۵ در فهرست آثار ملی کشور در سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسید. از ویژگیهای این سرود، آن است که تکتک واژههای بهکار رفته در آن، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن، کلمهای غیرفارسی وجود ندارد.
در سالهای نخست پس از انقلاب، «ای ایران» برای مدت کوتاهی «سرود ملی» ایران بود که از رادیو و تلویزیون پخش میشد اما پس از مدتی از رسانهی ملی حذف شد تا سالهای اخیر که در مناسبتها و رویدادهای تاریخی و سیاسی خوانده میشود. به همین بهانه نزد دکتر «هما گل گلاب» تنها دختر و یادگار دکتر «حسین گل گلاب» که در آپارتمانی پراز گلهای زیبا، در گوشهای از تهران زندگی میکند؛ رفتم و پیرامون زندگی خانوادگی و شخصیت پدر و همچنین سرود «ای ایران» گفتوگو کردم.
باید بدانید دکتر «هما گل گلاب» فرزند دکتر «حسین گل گلاب» و خانم «بایسته عونجزایری» متولد ۱۳۱۰ است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسانده و سپس در رشتهی داروسازی دانشگاه تهران پذیرفته و مشغول به تحصیل میشود. وی بعد از دریافت مدرک دکترای داروسازی به دلیل اینکه شاگرد اول میشود و رتبهی نخست رشتهاش را کسب میکند، از طرف دولت وقت بورسیه شده و به ژنو و امریکا میرود و در رشتهی «شیمی آلی» ادامه تحصیل میدهد.
«هما» بعد از پایان تحصیلات، به ایران باز میگردد و در دانشگاه تهران استخدام میشود. وی جزو ۱۵ نفر اولین دورهای است که در دانشگاه تهران به عنوان استادیار پذیرفته و در دانشکدهی داروسازی به عنوان مدرس شیمی آلی مشغول به کار میشود. او بعد از چهار سال به سمت استادی دانشگاه تهران ارتقا یافته و تا سال ۱۳۶۲ در دانشگاه تدریس میکرده است. هما گلگلاب که به زبانهای فرانسه و انگلیسی مسلط است؛ با وجود داشتن اقامت دائم آمریکا، به دلیل علاقهی زیادی که به سرزمین مادریاش دارد؛ ساکن ایران است. با این حال وی به بیشتر کشورهای دنیا سفر کرده اما هیچ جایی را بهتر از ایران نمیداند.
وی در این سفرهای متعدد با دوربین ۸ میلیمتری (نگاتیوی) تصاویر مختلفی را ثبت و ضبط کرده که حاصل آن، آرشیوی غنی از مکانها و رویدادهای مختلف جهان در روزگار اوست. در یکی از اتاقهای آپارتمان پر از گل و گلدان وی، کتابخانهی بزرگی با موضوعات مختلف وجود دارد که بخش مهمی از زندگی این بانوی فرهیخته است. «هما»ی ۸۶ ساله، امروز هم بیکار ننشسته، بلکه میخواند، مینویسد و از طریق شبکههای اجتماعی، با جهان پیرامون خود در ارتباط است و مانند مادری مهربان و استادی دلسوز، از کمک به جوانان علاقهمند به فرهنگ و هنر ایران زمین، استقبال میکند. ماحصل گفتوگو با او را میخوانید:
خانم گلگلاب! از پدرتان بگویید.
پدرم دکتر حسین گل گلاب، سه فرزند داشت. برادر بزرگم مهندس «فرخ»، من و برادر کوچکترم دکتر «داریوش» که متاسفانه آن دو نفر فوت کردند. پدرم ابتدا در رشتهی حقوق تحصیل میکند و بعد از آن، دکترای خود را در رشتهی گیاهشناسی میگیرد. ایشان که فارغالتحصیل دانشگاه دارالفنون و نیز در دارالفنون معلم هم بودند؛ بعد از پایان تحصیل در سال ۱۳۱۴، در دانشگاه تهران به عنوان استاد گیاه شناسی دانشکدههای پزشکی و داروسازی مشغول به کار شدند.
پدرم همچنین چندین جلد کتاب از جمله کتاب گیاهشناسی و کتابی به اسم «گیا» را تالیف کردند که هنوز هم در دانشگاههای ایران و دنیا تدریس میشوند. همچنین تمام لغات لاتین و غیر فارسی گیاه شناسی را به فارسی برگرداندند. ضمن اینکه کتابهای زیادی ترجمه کردهاند که دو جلد از این کتابها هنوز به چاپ نرسیده و در آرشیو شخصی من هستند.
البته پدر به جز زبان فارسی که زبان مادریشان بود و تسلط کاملی به آن داشتند؛ به زبانهای فرانسه، انگلیسی، روسی و عربی نیز مسلط بودند و کتابهای زیادی را ترجمه کردند. ایشان قبل از انقلاب و نیز دو سال بعد از انقلاب، عضو فرهنگستان ایران و از پایهگذاران این فرهنگستان بودند و در سال ۱۳۶۳ نیز فوت کردند.
چه شد که شعر «ای ایران» را سرودند؟
پدر کم حرف و آرام بودند و با موسیقی آشنایی داشتند. نزد «کلنل علینقی وزیری» موسیقی را فرا گرفته بودند و چون با موسیقی آشنایی و علاقهی زیادی به آن داشتند؛ گاهی سرود هم میگفتند. به طوری که کتاب سرودهای مدارس را تالیف کردند که شامل سرودهای زیبایی با مضمون ملی و وطنی بود که از جملهی این سرودها، سرود «ای ایران ای مرز پرگوهر» بود. ایشان این سرود را در سال۱۳۲۳ در موقع آمدن متفقین به ایران، سرودند و دلیلش وطن پرستی و تعلق خاطر به ایران بود. پدر عضو انجمن موسیقی و با آقای «روحا… خالقی» دوست بودند و یک روز که در راه رفتن به انجمن موسیقی بودند، بیاحترامی یک سرباز خارجی به سبزیفروش ایرانی را میبینند و این اتفاق باعث میشود بسیار متاثر شده و این سرود را بسرایند. موسیقی این سرود را نیز دوست ایشان آقای خالقی میسازند. البته از سرودهای دیگر پدر میتوان به سرود «آذر آبادگان» اشاره کرد که این سرود نیز حماسی است. سرود دانشگاه تهران که هنوز هم در جشنهای اول سال دانشگاهها اجرا میشود؛ از دیگر آثار پدر بزرگوارم است.
سرود «ای ایران» چگونه و کی ثبت ملی شد؟
مثل اینکه اخیرا سرود «ای ایران» را ثبت ملی کردهاند. البته من شنیدم و بعد دوستان و آشنایانم تماس گرفتند و به من تبریک گفتند اما از هیچ مرجعی با من تماس نگرفتند و به من چیزی نگفتند. لازم بود من یا برادرم در این مراسم حضور داشته باشیم یا یکی از خانواده در مراسم میبود.
گویا در روز تولد «فردوسی» این سرود را به عنوان اثر ملی ثبت کردند و به هر حال سرایندهی این سرود، پدرم دکتر «حسین گل گلاب» هستند و اینکه کسی مرا برای این مراسم دعوت نکرد؛ باعث ناراحتی من شد ولی خوشحالم که این سرود را ثبت ملی کردند.
از خصوصیات پدر بگویید…
پدرم، انسانی وارسته، خودساخته، خوش قلب، مهربان، آرام و متواضع بودند. به همه کمک میکردند. در ساختن بیمارستانها و رساندن دارو به درمانگاههایی که در نقاط دور بودند، کمک بسیاری میکردند و داشتن چنین پدری، باعث افتخار ماست. ایشان برای ما فرزندان، دوست خوبی بودند و هر چه دارم مدیون پدرم هستم.
پدر بزرگم به نام «مهدی مصورالملک» در دورهی قاجاریه، نقاش و عکاس بوده و در عکاسی «روسی خان» عکاسی و با وی همکاری میکرده است. همچنین تعدادی از نقاشیهای ایشان در موزهی کاخ «گلستان» و تعدادی در آرشیو شخصی من موجود است و البته در روزنامهی «شرف» عکسها و نقاشیهایی از پرترههای هنرمندان و شخصیتهای مهم آن دوره، که توسط ایشان کشیده شده، چاپ گردیده شده بود. پدرم به نقاشی علاقهی زیادی داشتند و عکاسی را از پدربزرگم آموخته بودند. ایشان علاوه بر موسیقی، ترجمه، تالیف و سرودن سرود، به عکاسی علاقهی فراوانی داشتند و اولین عکس رنگی را در ایران گرفته و خودشان چاپ کرده بودند. کتاب «تاریخ عکاسی» با ترجمه و تنظیم دکتر گل گلاب چاپ شده که برادرم دایوش گل گلاب به کمک پدر این کتاب را نوشته بودند که در دانشگاه هنر تدریس میشود. از دیگر کارهایی که پدرم انجام دادند؛ ساخت رادیویی بود که با باطریهای کوچک کار میکرد و باطریهای آن را هم خودشان ساختند.
صحبت پایانی شما؟
خواستار مهربانی و دوستی میان مردم هستم و اینکه به کارها و خدمات یکدیگر ارج بگذاریم.