گفتوگوی «آوید کرمان» با «شایسته خدادوست» بانوی هنرمند کرمانی
آوید کرمان ـ «شایسته خدادوست» از بانوان هنرمند کرمانی و از شاگردان استاد «علی تجویدی» نوازندهی ویولن و سهتار، آهنگساز، پژوهشگر و مؤلف بزرگ ایرانی است. این استاد چیرهدست، استعداد «شایسته»ی نوجوان را کشف کرده و او را در راه و مسیری که باید میرفت؛ هدایت میکند. شایسته نیز که بانویی بااستعداد و هنرمند است؛ درسهای استاد را به خوبی فراگرفته و شاگردی خلف برای استادش میشود. او بعد از سالها آموزش تحت نظر استاد تجویدی، خود آموزگار هنرجویان علاقهمند شده و علاوه بر تدریس ویولن، مدرس آواز و ردیفهای موسیقی به بانوان میگردد. وی در نوجوانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۵ آهنگ را در رادیو کرمان اجرا میکند و بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب، عکاسی که از دیگر هنرهای این بانوی هنرمند کرمانی است را به عنوان حرفهی خود برمیگزیند و آتلیهی عکاسی «کاپری» را در خیابان امام خمینی (ره) تاسیس کرده و به مدت ۱۰ سال، کار عکاسی و ظهور عکس را انجام میدهد.
خود او میگوید: «مشکلات کار کردن با مواد ظهور عکس طی ۱۰ سال، باعث شد عکاسی را تعطیل کرده و همان تدریس ویولن و آواز و ردیفهای موسیقی را که علاقهی من بود؛ ادامه دهم.»
شایسته خدادوست در دههی ۸۰ به همراه گروهشان موسوم به گروه «روحانگیز» چهار کنسرت را برای بانوان علاقهمند در کرمان اجرا کردند که با استقبال خوب روبه رو شد. همسر هنرمند خانم خدادوست با نام «محمود هنرپیشه» نیز از سازندگان متبحر سازهای تار و سنتور است که خریداران سازهای دستساز وی را، هنرمندان مطرح کشور تشکیل میدهند. در ادامهی معرفی هنرمندان استانمان با این مهربانوی هنرمند که خانوادهای چهار نفره و گرم و هنرمند دارد؛ گفتوگویی صمیمانه داشتیم که از نظرتان میگذرد.
خانوادهها باید بدانند که گاهی یک نفر یک نوازنده و یا خوانندهی بسیار خوب و متبحری است اما آموزگار و معلم خوبی نیست و نمیتواند آموزش خوبی بدهد
خانم خدادوست برای خوانندگان «آوید» از چگونگی ورودتان به عرصهی موسیقی بگویید.
پدرم به موسیقی بسیار علاقهمند بود. به همین دلیل معمولا اولین صفحههای گرامافون در خانهی ما وجود داشت و پدر وقت گوش دادن، صدا را زیاد میکرد تا همسایهها هم بشنوند. زیرا آن موقع داشتن گرامافون و بعدها رادیو و تلویزیون همهگیر نبود. من هم از کودکی به هنر و موسیقی علاقه داشتم. یادم میآید کودک که بودم آن قدر به موسیقی علاقه داشتم که بدون داشتن مربی فقط با علاقه و دقت بر روی نحوه ویولن زدن اساتید این رشته، ویولن میزدم. حتی صبحها زمانی که به مدرسه میرفتم؛ در راه وقتی صدای ویولن استاد تجویدی و یا دیگران را از معدود رادیوهایی که افراد داشتند؛ میشنیدم میایستادم و با جان و دل گوش میدادم و وقتی تمام میشد؛ به مدرسه میرفتم. ویولن زدن من بدون استاد ادامه داشت تا من ازدواج کردم و استاد تجویدی به منزل ما آمد و در همین دیدار، ایشان ویولن زدن مرا دیدند و بسیار پسندیدند و گفتند حیف است این استعداد پرورش نیابد. به همین دلیل مرا به سرهنگ طاهری که شاگردشان در کرمان بود و نت قویای داشت؛ معرفی کردند و آموزش من شروع شد. در کنار آن هم ماهی یک بار به تهران و نزد استاد تجویدی میرفتم و ویولن و ردیفهای آواز را آموزش میدیدم.
خلاصه بعد از سالها تحت تعلیم این اساتید بزرگوار بودن، با کسب اجازه از این عزیزان، آموزش آموختههایم را به علاقهمندان در کرمان آغاز کردم و الان حدود ۱۳ سال است که کار آموزش و تعلیم ردیفهای آواز را به بانوان و نیز ویولن را انجام میدهم و از هر ساعت آن لذت میبرم.
از نحوهی برخورد و تدریس استاد تجویدی بگویید.
من چند روزی از استادم در کرمان پذیرایی کردم واخلاق خوب و پرمحبتشان را دیدم. ایشان با دیگران فرق میکرد. روز کلاسم مشخص بود و من درست سر ساعت زنگ منزل ایشان را میزدم. خودشان در را برایم باز میکردند و اول همسرشان، چای و شیرینی میآوردند و بعد استاد درس را شروع میکردند. بهترین وسیلههای صوتی را داشتند. همیشه میکروفون وسط سالن بود و ما را مجبور میکردند که پشت میکروفون بایستیم و ایستاده ساز بزنیم. کمی با نت و بقیه گوشه یک سلو میزدند و میگفتند مثل من بزن. تمام ریزهکاریها را مهربانانه توضیح میدادند. تمام دستگاهها را با من کار کردند. وقتی به گوشهها رسیدیم؛ هم میخواندم و هم میزدم. خیلی مهربان بودند. خیلی دوستشان داشتم و دارم و جز مهربانی چیزی از ایشان ندیدم.
چه سالی ازدواج کردید و آیا ازدواج مانع ادامه راه شما نشد؟
۱۸ ساله بودم که ازدواج کردم و خدا را شکر با اینکه همسرم مهندس الکترونیک است، به هنر علاقهی زیادی دارد و تار و سنتور میسازد که مورد تایید اساتید بزرگ این رشتههاست. وی نه تنها مانع من نشد بلکه همیشه هم مشوق من بوده و هست. دو فرزند هم دارم که هر دوی آنها هم هنرمند هستند. دخترم «مریم هنرپیشه» نقاش است و سنتور مینوازد و البته آموزش هم میدهد و پسرم مسعود (امیر) هم نوازندهی تار، دف، تنبک و نیز شاعر است. این را هم باید بگویم همیشه سعی کردهام در مقابل حمایتهای همسرم، به بهترین وجه امور خانه، فرزندان و وظایف همسری و مادریام را انجام دهم و کار مانع از رسیدگی به امور خانهام نشود.
گاهی وقتها من تا ساعت ۱۲ شب مهمان داشتم و بعد از رفتن مهمانها برای اینکه سر و صدا مانع استراحت بقیه ی افراد منزل نشود، به انبار میرفتم و تمرین میکردم. گاهی آنقدر غرق تمرین میشدم که زمان را فراموش میکردم و وقتی به ساعت نگاه میکردم؛ ۴ صبح بود. آنگاه کمی استراحت کرده و اول صبح، به کارهای منزل و خانه رسیدگی میکردم و بعد هم سرکار میرفتم. بعد از انقلاب حدود ۱۰ سال آتلیه عکاسی داشتم و خودم کار ظهور عکسها را انجام میدادم؛ بعد از آن هم آرایشگاه و سالن ماساژ و سونا دایر کردم اما مشغله و گرفتاری من باعث نشد که خانه و زندگیام را به حال خود رها کنم. خانهی ما آنقدر مرتب بود که گاهی دوستانم صبح زود و بدون دعوت به منزل من میآمدند تا ببینند که همیشه همینطور منزل ما مرتب است یا فقط در مواقع مهمانی؟ اما وقتی سر زده و بیوقت میآمدند و میدیدند؛ تعجب میکردند و به قول خودشان، لذت میبردند. به نظر من خواستن، توانستن است و با مدیریت زمان و درایت میتوان هم امور منزل را به بهترین وجهی انجام داد و هم به علایق شخصی پرداخت. به امور فرزندانم هم با حوصله و عشق رسیدگی میکردم. پسرم ۶ ساله بود که آموزش تنبک را زیر نظر استاد «مشرفزاده» شروع کرد و از آنجا که پسر بچه و بازیگوش بود؛ من در حالی که او بازی میکرد؛ نتهای موسیقی را با او میخواندم و تمرین می کردم تا در ذهنش بماند و یاد بگیرد. دخترم را هم را از کودکی وقتی متوجه استعدادش در زمینهی نقاشی و موسیقی شدم، به کلاس نقاشی و سنتور فرستادم و خوشبختانه خود او، الان معلم نقاشی و مدرس موسیقی است.
در حال حاضر فرستادن بچهها به کلاسهای متعدد هنری و یادگیری موسیقی در بین برخی از خانوادهها تبدیل به رقابت و چشم و همچشمی شده است. شما به عنوان مدرس موسیقی، وضعیت چنین بچههایی را که صرفا به دلیل اصرار خانواده به کلاس میآیند؛ چگونه میبیند؟
بدون کشف علاقه و استعداد فرزند و به اصطلاح به زور فرستادن بچهها به کلاسهای هنری، نه تنها فایدهای ندارد بلکه وقت و دیگر استعدادهای کودک را هدر میدهد. زیرا استعداد و علاقه رکن اصلی یادگیری موسیقی و هنر است و اگر نباشد؛ حتی بعد از سالها تمرین و فراگیری و وقت گذاشتن، بالاخره روزی آن را رها میکنند و یا هیچ وقت به مطلوب نمیرسند و از پرورش دیگر استعدادهایشان باز میمانند بنابراین از خانوادهها خواهشمندم اول علاقه و استعداد کودک خود را در نظر بگیرند و بعد او را به کلاس بفرستند.
اگر کودکی استعداد و علاقهای داشت؛ بهتر است از چه سنی او را به کلاس آموزش موسیقی فرستاد؟
به نظر من هشت سالگی بهترین نقطهی شروع یادگیری موسیقی برای کودکان است و کودک بعد از یاد گرفتن نتها خودش کم کم ساز دلخواهش را انتخاب میکند.
به نظر شما که سالها سابقهی آموزش هنرجویان را در کارنامهی کاری دارید؛ یک استاد خوب چه ویژگیهایی دارد؟
ببینید گاهی اوقات هنرجو نزد من میآید و میگوید قبل از اینکه نزد شما بیایم هشت ماه کلاس را نزد استادی بنام فرا گرفته و میخواهم ادامه بدهم اما وقتی از او در مورد نام اجزای سازش میپرسم حتی نام آنها را هم نمیداند و یا گاهی ماهها آموزش دیده ولی چیزی یاد نگرفتهاند. خانوادهها باید بدانند که گاهی یک نفر یک نوازنده و یا خوانندهی بسیار خوب و متبحری است اما آموزگار و معلم خوبی نیست و نمیتواند آموزش خوبی بدهد.
گاهی هم بعضی از اساتید فقط ۱۰ دقیقه از زمان کلاس را به آموزش اختصاص میدهند و بقیهی آن را به عهدهی دانشآموزان میگذارند بدون مطمئن شدن از یادگیری و رفع کامل خطاها و و اینگونه وقت و هزینهی هنرجو هدر میرود و اینها باید مدنظر والدین قرار بگیرد و بدون تحقیق کودکان خود را به هر کلاسی نفرستند. مدرس باید متعهد، دلسوز و با حوصله باشد. بنابراین از خانوادهها میخواهم برای هدر نرفتن وقت و استعداد فرزندانشان اول تحقیق کنند بعد فرزندان خود را به کلاس بفرستند.
از برخی از اساتید هم که تعدادشان اندک است و ممکن است کوتاهیهایی داشته باشند خواهشمندم با استعدادهای افراد بازی نکنند و وقت و هزینهی آنها را هدر ندهند؛ افراد را دلزده نکنند و بدانند برای تدریس باید صبور، آرام، پرحوصله، مهربان، متبحر و آگاه بود. آنچه را میدانند ـ حتی به اصطلاح فوت کوزهگری را ـ به هنرجویان خود یاد بدهند. من به هنرجویانم، فوت کوزهگری را هم میآموزش میدهم و از این بابت خوشحال و راضی هستم. زیرا میخواهم پیشرفت و موفقیت آنها را ببینم.
سرکار خانم خدادوست هنرمند بودن زن خانه چه تأثیری بر روی زندگی و نحوهی پرورش و تعلیم فرزندان دارد؟
هر چه تحصیلات، هنر و آگاهی یک زن بیشتر و بالاتر باشد؛ مادر و همسر بهتری خواهد بود. زیرا اینها باعث میشود که از پرداختن به امور بیهوده، چشم و همچشمی و بسیاری کارهایی که به علت بیکاری، عدم آگاهی و بیسوادی، برخی از زنان دچار آنها میشوند؛ دوری کند و به جای آن سعی کند در ارتقای سطح زندگی، دانش، بینش کمالات خود و خانوادهاش بیشتر تلاش نماید. بنابراین فرزندان و همسر و به طور کلی خانوادهی موفقتری خواهد داشت.