نویسنده: حمید میرحسینی
هر ساله در جشنوارهی فیلم فجر بخش مستقلی وجود داشت که به فیلمهای مستند میپرداخت. در این بخش داورانی وجود داشتند که از اهالی این سینما بودند و به صورت تخصصی، آثار را بازبینی میکردند و از میان مستندهای منتخب، چند سیمرغ بلورین را به بخشهای فنی و کارگردانی آن اهدا میکردند اما امسال متاسفانه بخش سینمای مستند، حذف گردید و تنها دو مستند در بخش مسابقه حضور پیدا کرد و قرار بر این بود مانند سایر فستیوالهای بینالمللی این دو مستند «بانو قدس ایران» و «زنانی با گوشوارههای باروتی» با سایر آثار داستانی در بخش سودای سیمرغ داوری شوند اما در اختتامیهی این رویداد فرهنگی، اتفاق دیگری افتاد. این دو فیلم که نمایندهی جامعهی سینمای مستند ایران بودند، هیچ سیمرغی را به خانه نبردند و تنها به خبرنگار حاضر در مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» به صورت نمادین و صرفا نمایشی، لوح تقدیری اهدا گردید و اما و اگرهای زیادی باقی ماند که کسی پاسخگوی آن نشد.
همان شب در برنامهی سینمایی «هفت» دو داور حاضر در برنامه، پرده از این راز برداشتند و اقرار کردند که در بخش مستند، هیچ داوریای صورت نگرفته و تنها آثار داستانی، داوری شدهاند و این مسأله باعث اعتراض جامعهی سینمای مستند گردید و انجمن مستند سازان ایران، بلافاصله بیانهای صادر و در آن عنوان کردند که نحوهی برخورد سی و ششمین جشنوارهی ملی فیلم فجر با آثار مستند، توهین آمیز بوده که شرح آن را در ادامه میخوانید:
«سینمای مستند این سرزمین، یقینا طریق نجیبانهای را که سالهاست از میان هزار توی پیش رویش به تدبیر پیرانش برگزیده و با منشی صبورانه طی کرده، با گزند هر خطای زودگذری، ترک نخواهد کرد اما آنچه طی این سالها در برخی از تصمیمات مدیران سینمای کشور مشاهده میشود، سلسلهای از خطاهاست که بیم آن میرود که به عادتی ماندگار بدل گردد. مستندسازان این کشور که سالهاست مرزهای سینمای ایران را تا فرسنگها دورتر از مرزهای کشور پیش بردهاند و مدتهاست به اشتیاق و انتظار فراوان تماشاچیان، داوران، مدیران و دستاندرکاران جشنوارههای معتبر جهانی برای نمایش و تحسین هنر سینمای مستند این سرزمین، عادت کردهاند، حال باید در میان انبوه تصمیمات خلقالساعهی مدیران جشنوارههای داخلی به دنبال جایگاه گم شدهی خویش باشند.
هر چند در این سالها مدیریت و تصمیمات سلیقهای و پراشکال در جشنوارههای داخلی به خصوص مهمترین آنها یعنی جشنوارهی فیلم فجر به امری قابل پیشبینی بدل شده که سینمای مستند کشور هیچگاه از گزند این اشکالات بیبهره نمانده، اما برخورد یک بام و دو هوای صورت گرفته در جشنوارهی امسال فیلم فجر با فیلمهای مستند، بدعتی تامل برانگیز در شیوهی برخورد با هنرمندان مستندساز کشور بود. پس از آنکه در تصمیمی بحث برانگیز سهمیهی حضور تنها ۲ فیلم مستند در جشنوارهی فیلم فجر به اطلاع عموم رسید، مستندسازان کشور فارغ از تمامی مباحث اساسیتر، مقصود مسئولان جشنواره برای هم سنگ دانستن تمامی فیلمها در زمان اکران و داوری آثار را به فال نیک گرفتند و چشم به تکامل و اصلاح این روند دوختند اما آنچه متاسفانه داوران پس از پایان جشنواره اعلام کردند، خبر رفتاری توهینآمیز با جامعهی مستندسازی کشور بود. پس از حذف سیمرغ فیلم مستند از جشنواره و قرار گرفتن تنها ۲ فیلم مستند در کنار فیلمهای داستانی، اینکه داوران جشنواره اعلام کنند فیلمهای مستند حتی داوری نیز نشدهاند، خبر از سیاستگذاری بلاتکلیف و توهینآمیز مسئولین جشنواره در قبال فیلمهای مستند میدهد. بدیهی است مدیران جشنواره باید پاسخگوی این بی توجهی آشکار به شأن مستندسازان کشور باشند.»
بعد از این بیانه بود که محافل مختلف نسبت به این حرکت جشنواره واکنش نشان دادند. بعضیها اعتقاد داشتند این مسأله از قوانین شناور جشنواره ناشی میشود و دبیر جشنواره را مقصر اصلی دانستند که هیچگونه نظارتی بر نحوهی داوریها ندارد و گروهی دیگر اعتقاد داشتند که داوران، قوانین جشنواره را زیر پا گذاشتند و به نوعی قوانین مصوب و کارشناسی شده را دور زدند که طبق روال معمول، دبیر محترم تعدادی از صاحبنظران و بزرگان سینمای مستند را دعوت کرده و یک طرف میز، کسانی بودند که میخواستند از اهمیت جایگاه مستند و نقش استراتژیک آن در ساختار فستیوالها بگویند و طرف مقابل برگزارکنندگان جشنواره بودند که تمام تلاش خود را میکردند تا بگویند این رویداد ملی، متعلق به سینمای داستانی است و تکرار همان جملهی نخ نما شدهی«بهتر است فیلمهای مستند در جشنوارههای تخصصی متعلق به خودشان شرکت داده شوند تا ارزش و منزلتشان حفظ شود.» در نهایت آنچه از دبیرخانهی جشنواره اعلام شد این بود که «قرار است یک داور از میان مستندسازان مطلع به احوال سینمای داستانی در میان داوران اصلی جشنواره باشد و دوم آنکه حداقل ۲ فیلم مستند در بخش سودای سیمرغ شرکت خواهند کرد.» چه خوب و امیدبخش!
خبر در ابتدا برای همه جذاب به نظر میرسید. ظاهرا بعد از سی و شش سال قرار شده بود سینمای مستند مانند ساختار مدرن بسیاری از فستیوالهای بینالمللی، دستهبندیهای میان فیلمها را بردارد و فارغ از ژانر، تمامی آثار در کنار هم قضاوت شود.
به نظر میرسید مسئولان بعد از این جلسات تکراری که هر ساله فقط تعدادشان تغییر میکرد به این اهمیت پی برده باشند و با یک بررسی ساده به این نتیجه رسیده باشند که وقتی فیلم «خانم فانگ» توانسته برای اولین بار در رقابت با فیلمهای داستانی، برندهی جایزهی معتبر پلنگ طلایی از هفتادمین جشنوارهی فیلم «لوکارنو» بشود یا جانفرانکو رُزی کارگردان صاحب نام ایتالیایی که اتفاقا امسال به عنوان داور، میهمان جشنوارهی بینالمللی «سینماحقیقت» بود توانسته جایزهی شیر طلایی جشنوارهی ونیز را ببرد یا با فیلم «آتش در دریا» در سال ۲۰۱۶ توانسته در رقابت با تمام فیلمهای داستانی برای اولین بار خرس طلایی جشنوارهی بینالمللی برلین را به دست بیاورد، چرا ما در فستیوال فجر به روز نشویم و این شکل مدرن را اجرایی نکنیم؟
همه فکر میکردند بالاخره قرار است ما هم بعد از ۳۶ سال به روز شویم و واژههای کهنهی مستند، داستانی و… را حذف کنیم و مانند همهی جشنوارههای معتبر جهان به آثار سینماگران، فارغ از ساختارشان، نگاه کنیم اما آنچه شد که نباید میشد. انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند در بیانهی خود که نگاهی دارد به این موضوع توسط رامین حیدری فاروقی رییس هیات مدیرهی انجمن در بخشهایی از بیانیهی انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند چنین آورده است:
«حیف شد که ما شاهد چنین اتفاقاتی بودیم، چه اتفاقی؟ این که جلسههای زیادی رفتیم و با دامنهی مدیران عرصهی فرهنگ و سینما، دربارهی سینمای مستند حرف زدیم و حرف را از این جا شروع کردیم که مستند خوب است، مستند مفید است، باید به آن توجه کرد، دورهاش گذشته است. این حرفها تکراری شدهاند و آنچه هر بار رخ میدهد، عملکرد است. ما آن قدر که میگوییم، عمل نمیکنیم. یا هر چه بیشتر میگوییم کمتر عمل میکنیم، یا یادمان میرود وقتی وعدهای دادیم، باید به آن عمل کنیم، زیرا آوردهاند کمی کم یا بیش از واقعیت میشود دروغ. واقعیت چیست؟ آثار مستند به وسیلهی هیات داوران دیده شدهاند یا نه؟! اکنون ما نمایندگان اهالی مستند دوباره در برابر این پرسش قرار داریم که چه شد که بخش مستند با حضور و نمایش و داوری و جایزهی فجر، جایش را به چیز دیگری داد؟ داستانی تعریف کردیم که با عملکرد این دورهی جشن، تبدیل به افسانه شد! قرار بود در طی سه سال، تا رسیدن به شرایط رقابتی کامل، هر بار، دو فیلم مستند مورد رقابت قرار گیرند و حضوری همطراز داشته باشند با آثار داستانی سودای سیمرغ، تا وقت به رسمیت شناختن سینمای مستند متناسب با اکران و جلب توجه مخاطبان هر چه بیشتر برای آینده!
اکنون، جهت ثبت سند برای آینده، لطفا دبیر ارجمند سی و ششمین جشنوارهی فیلم فجر به ما یادآوری بفرمایند، چه گفتیم و چه شد؟آیا یک نماینده از مستندسازان در هیات داوری بود؟ آیا آثار مورد قضاوت قرار گرفتند؟آیا مستندهای حاضر در بخش سودای سیمرغ، در شرایط برابر و طی قرعهکشی در همهی سینماهای مربوط، اکران شدند؟ آیا سازوکاری هست که در آن، بتوان به اسناد شفاهی و کتبی حوزهی سیاستگذاری فرهنگی تکیه کرد و غافلگیر نشد؟
ما این موضوع را پیگیری و مستندنگاری خواهیم کرد و از مسئولان سینمایی کشور دعوت میکنیم برای تکمیل پژوهش این اثر مستند سرنوشتساز و تنویر افکار عمومی که مستندسازان سهم به خصوصی در آن دارند، شرح ماوقع بگویند و پس از آن به ما کمک کنند فیلم مستندی دربارهی سیاستگذاری رسمی حوزهی فرهنگ در باب سرنوشت سینمای مستند اکران، تدارک بینیم!
بهشت، همان جاست که قرارست دلمان بخواهد برویم. میشود خیالِ اعلاء داشت و دانست که در بهشت فاصلهای میان حرف و عمل، ایده و اجرا، وعده و رفتار، نیست؛ اهالی فرهنگ را دچار تجربهی داغِ دوزخی نکنیم؛ پُرحرارت است و سوزاننده! اما دبیرخانه فراموش کرده بود که قرار است تعدادی فیلم با هم رقابت کنند نه ۲۲ فیلم داستانی با ۲ فیلم مستند. البته دوستان و دبیر محترم حقیقتاً بیگناه هستند چرا که فقط از سر بیحوصلگی ۲ فیلم مستند را انتخاب و فراموش کرده بودند هدف همگام شدن با جریان روز دنیا در تولید، عرضه و پخش است نه اتفاقی از سر بیحوصلگی و آرام کردن تعدادی مستندساز. به هرحال متاسفانه اتفاق زشت و ترسناک افتاد و به نظر میرسد بسیاری از جشنوارهی امسال ناراضی هستند.
رامین حیدر فاروقی از مستندسازان و تهیه کنندگان سینمای مستند با چندین سوال در بیانیهی خود، جامعه را به فکر وا میدارد. سوالهایی که سالهاست جوابشان توسط سایر کشورهای پیشرو در عرصهی سینمای مستند نیز پاسخ داده شده است. امروز تمام کشورهای صاحب نام در عرصهی فیلمسازی که اتفاقا بعضی از آنها از نظر ساختار سیاسی و اعتقادی با ما زاویه دارند؛ تمام قدرت و سرمایه شان را در تولید مستندهای جذاب در حوزههای مختلف گذاشتهاند و هیچ ابایی هم ندارند که از آن به عنوان سلاحی در جهت پیشبرد افکارشان استفاده کنند اما ما کجای داستان ایستادهایم؟
وقتی در یکی از موضوعات پراهمیت و استراتژیک امروز کشور و منطقه، فیلمی ساخته میشود که با هزینهاش میتوان بیش از ۱۰۰ مستند تاثیرگذار در همان حوزه را ساخت، چرا باید غفلت کنیم؟ چرا هنوز باور نداریم که مردممان برای مستند حاضر به خرید بلیت هستند؟
من از دبیر محترم خواهش میکنم نگاهی به جدول اکران امسال بیندازند و ببینند چند فیلم سینمایی استراتژیک که با حمایت نهادهای دولتی ساخته شدهاند موفق به بازگشت سرمایهی میلیاردی آن ارگان شدهاند؟ کدام یک از فیلمهای سینمایی که سرمایهگذاری آن توسط بخش دولتی صورت گرفته، توانسته باورهای ملت ایران را در فستیوالهای بینالمللی به دنیا نشان دهد؟ میدانم جواب عزیزان چه خواهد بود. قطعا تمامی کشورهای جهان برای پیشبرد اهداف و آرمانهایشان از تیغ برندهی سینما استفاده میکنند و امروز صنعت سینما چیزی بیشتر از سرگرمی محسوب میشود اما کدام فیلم سینمایی آرمانگرایانهی ما توانسته در جوامع بینالمللی، مردم جهان را با افکارمان آشنا کند؟ بیاییم برای یکبار هم که شده این هزینه را در سینمای مستند انجام دهیم و آن وقت ببینیم نتیجهی ما در عرصهی بینالمللی در جهت نشان دادن فرهنگ و باورهای این ملت به کجا خواهد رسید؟