تنهایی یعنی نابودی هنر و هنرمند
آویدنیوز: در گوشه گوشهی این کشور پهناور، هنرمندانی بدون چشمداشت و بیادعا برای اعتلای سطح هنری این کهن دیار تاریخی تلاش میکنند. بسیار زنان و مردانی را میشناسیم که تمام روزهای عمر خود را در این راه صرف کردند و متاسفانه تنها بعد از مرگ آنها، فهمیدیم که چه گوهرهای گرانبهایی را از دست دادیم و شاید روزگاری به فکر معرفی آنها افتادیم که کمی دیر شده بود. ما اما در مجله آوید از همان شماره نخست، تمام همت و تلاشمان را به کار گرفتهایم تا هر کس که در راه اعتلای سطح فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی و… این استان گام برمیدارد را به شما مخاطبان و همراهان عزیز معرفی کنیم تا به سهم خود، گامی هر چند کوچک و کاری حداقلی را انجام داده باشیم. در راستای این هدف و در ادامهی معرفی هنرمندان، فرهیختگان و… شهر کرمان، از این شماره به سراغ عزیزانی که در شهرستانهای استان هستند و تلاش میکنند تا به جای مهاجرت از شهرشان، آن را توسعه دهند؛ رفتیم تا آنها را هم معرفی کرده و بدین طریق در حد بضاعتمان در «آوید» از زحمتشان تقدیر کنیم.
در این شماره هم سفری به شهرستان رفسنجان، داشتیم و با عدهای از هنرمندان به گفتوگو نشستیم که به ترتیب در این شماره و شمارههای بعدی به معرفی آنها به شما خوبان میپردازیم.
«بهشته بهشتی» متولد زمستان ۱۳۴۵ در شهرستان رفسنجان است. وی زنی هنرمند و کوشاست که تعاملات خوبی با هنرمندان و نیز توانایی زیادی در دور هم جمع کردن آنها دارد. وی مدیر آموزشگاه آزاد هنری «دریا»، صاحب امتیاز گالری «باران»، مسئول گروه هنری خیریهی «صدف» و طراحی داخلی «هیوا» شهر رفسنجان است. در یکی از آخرین روزهای سال۹۴، یک عصر دلانگیز به عمارت «گلستان امین» رفسنجان رفتیم و ضمن بازدید از گالری «باران» که میزبان نمایشگاه عکس یکی از هنرمندان این شهر بود؛ ساعتی را به گفتوگو نشستیم.
او که سال ۱۳۶۸ ازدواج کرده و به قول خودش مفتخر به داشتن ۳ فرزند دختر و همسری مردی مهربان و پشتیبان است؛ همکلاسی فرزند اول خود در رشتهی معماری داخلی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد تهران جنوب است. این همت و پشتکار او برای یادگیری قابل ستایش است. گفتوگوی «آوید» را با وی میخوانید.
از چه زمانی پی به علاقه خود به انجام کارهای هنری بردید و کار هنری را آغاز کردید؟
وابستگی به هنر انگار چیزی نبود که در من شکل گرفته باشد، در واقع از جمله میراث ارزشمندی بود که از خانواده به من رسید. مادر من زن بسیار هنرمند و پدرم انسان بسیار خلاق و مبتکری در امور صنعتی بود و شکر خدا که در واقع هنر، جزئی از رزق و روزی ما بود که شاید آن طور که باید هم قدر ندانستیم.
در انجام کارهای هنری، مشوقی هم داشتید؟
فضای هنری و علاقهمندی خانواده به این مقوله، عاملی بود که از همان کودکی به شاخههای مختلف هنری، توجه و سعی در یادگیری همهی آنها داشته باشم، اما چیزی که جزء لاینفک زندگیام بود، طراحی کردن و ساختن بود که عاملی شد برای حرکت من به سوی نقاشی، مجسمهسازی و در نهایت معماری که البته نباید درک همسر و خانوادهی او را از آنچه که در مخیلهام میگذشت و دنیایی که در آن سیر میکردم، نادیده گرفت، که اگر غیر از آن بود، مثل خیلی آدمهای دیگر مجبور به روزمرگی میشدم.
فضای هنری رفسنجان را چگونه میبینید؟ و اگر تا استاندارد فاصله دارد؛ چه راه حلی برای رفع آن دارید؟
رفسنجان علیرغم آنچه که به نظر میرسد، همیشه از پتانسیل فرهنگی هنری بالایی برخوردار بوده است. این فقط گفتهی من نیست بلکه بسیاری از کسانی که به هر دلیل مدتی با مردم این شهر در ارتباط بودهاند، به آن معتقدند. یکی از دلایل مستند من هم، موفقیت گالریها در امر فروش آثار هنری و همین طور جذب مخاطب جهت بازدید از آثار، ارائهی نظر و حتی نقد آثار است که در مقایسه با بسیاری از شهرستانهای کشور، از رتبهی بالایی برخوردار است. به نکتهی خوبی در مورد فاصله از استانداردهای بین المللی فضای هنری شهر رفسنجان اشاره فرمودید، متاسفانه این فاصله گاهی در پایتخت نیز به چشم میخورد پس نمیتوان توقع خاصی از یک شهرستان کوچک با امکانات اندک در این خصوص داشت.
خانم «بهشتی» را به عنوان یک هنرمند که ارتباطات و تعاملات خوبی با سایر هنرمندان و نیز نهادهای هنری دارد؛ میشناسند؛ شخصی که به راحتی توانایی دور هم جمع کردن هنرمندان رفسنجانی را دارد و این البته از ویژگیهایی است که هر کسی ندارد… در این خصوص برای آوید بگویید… رمز موفقیتتان را در این زمینه، چه میدانید؟
یکی از مهمترین و با ارزشترین الطاف خداوندی که به من عنایت شده، عشق به مردم و به خصوص مردم شهر خودم، رفسنجان است. این را بدون اغراق میگویم که از بودن در کنارشان لذت میبرم و خوشحالی آنها، خوشحالی من و غمشان، اندوه من خواهد بود. آنچه را که برای خود دارم؛ برای دیگران میخواهم و آنچه را هم که نداشتهام برایشان آرزو میکنم. شاید دلیل عمدهی تعامل من با جامعهی هنرمندی، همین باشد. در تمام دورانی که به آموختن هنر پرداختم، آنچه بیشتر از هر چیز ذهن مرا درگیر خودش کرده بود، این بود که همهی آن چیزی را که به سختی به دست آوردم؛ با عشق و ایثار در اختیار کسانی بگذارم که تشنهی آموختن هستند. روزهای من با افرادی سر میشود که نه هنرجوی من هستند و نه نامشان در دفتر آموزشگاه من ثبت شده ولی هر کجا که به دانستهی اندک من نیاز داشته باشند، از جان و دل در اختیارشان خواهم گذاشت. از سویی معتقدم به باهم بودن، که تنهایی یعنی نابودی هنر و هنرمند.
از نظر شما که سالها مدیریت گالری باران را بر عهده دارید؛ یک گالری خوب چه ویژگیهایی دارد؟
به اعتقاد من یک گالری خوب، بایستی چند هدف را دنبال کند. اولین و مهمترین آنها، پرداختن به اقتصاد هنر، کمک به هنرمند جهت رسیدن به منافع مالیست که سالها برای آن سرمایه گذاری کرده و دیگر آن که گالری بایستی محیط مناسبی باشد برای تعامل هنرمندان شاخص و هنرجویان علاقهمند. همین طور بایستی خود، کلاسی آموزشی باشد برای مطالعهی بصری علاقهمندان به هنرهای تجسمی و از همهی اینها مهمتر، مأمنی باشد برای هنرمندان تا از سر دلتنگی سری به آن بزنند و فراغت خود را به لحظاتی خوش مبدل کنند.
چگونه میتوان بین گالری و هنرمندان رابطهی خوبی ایجاد کرد تا آنان آثارشان را در گالریها به نمایش بگذارند؟
به نظرم مهمترین اصل در این کار، صداقت بین طرفین است.
از مشکلات گالریها و مدیران آنها و نیز راهکارهای رفع این مشکلات بگویید.
یکی از عمدهترین مسائلی که گالریها با آن مواجه هستند، عدم حمایت از سوی نهادهای دولتی در قالب خرید آثار هنری است؛ در حالی که برای آنها، در تمامی دورهها اقدام به این کار، تکلیف شده است. شاید تنها جایی که گالریها و در نتیجه هنرمندان را مورد حمایت قرار میدهد؛ مس سرچشمه است. در حالی که دولت میتواند سهم بسزایی در این امر داشته باشد. به عنوان مثال بسیاری از ارگانها در طول سال هدایایی به میهمانان خود اهداء میکنند اما متاسفانه استفاده از آثار هنری هنرمندان شهر مدنظرشان نیست و عموما با اهداء مقداری پسته این وظیفه را به انجام میرسانند.
اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
میخواهم از آرزویم بگویم، آرزوی من خیلی آرمانی است اما عنوان کردن آن خالی از لطف نیست. اینکه با وجود این همه هنرمند خاموش در شهر ما، روزی برسد که از شهرهای دور و نزدیک برای دیدن آثار هنری هنرمندان این شهر، که در جاهای مختلف ارائه میشوند (چه در میادین، چه بر روی دیوارهای شهر و فضاهای عمومی و چه در آتلیههای هنری)، سری به شهر ما بزنند و هنر بچههای این شهر را تحسین کنند.