به بهانه درگذشت داریوش برهانی استاد سه تار
گفت و گو با پدر آرش برهانی بازیکن اسبق تیم ملی و استقلال ایران
آوید نیوز: خانهای در محلهی مالکاشتر کرمان… جایی که توپ فوتبال و ساز موسیقی پیوند عجیبی دارد… در و دیوار این خانه پر شده از تار و دف و تنبک و البته پوسترهای فوتبالی که در نگاه اول هیچ قرابتی با یکدیگر ندارند… اما پیر و بزرگ این خانه چنان پیوندی بین فوتبال و موسیقی برقرار کرده است که حالا فرزندانش در هر دو عرصه، برای کرمانیها افتخار کسب میکنند. صحبت از خانهی «داریوش برهانی» است که در روز ۲۳ مهرماه ۱۴۰۲ چشم از جهان فرو بست… پدر «آرش برهانی» که یکی از شاخصترین چهرههای تاریخ فوتبال کرمان شده است و خیلیها کرمان را با فامیل برهانی در سراسر کشور به یاد میآورند. پدری که غرق در نتهای ساز و سه تار است ولی به واسطهی فرزند، چشمهایش آهنگ توپ گرد را هم به خوبی کوک میکند. در حالی که نسل جدید «آرش برهانی» را به واسطهی گلزنیهایش در زمین سبز فوتبال میشناسند، نسل قدیم داریوش برهانی را با صدای تارش از صدای رادیو ملی ایران به یاد میآورند. متولد شهریور ۱۳۱۷ و سومین فرزند خانواده است. خانوادهای کاملا فرهنگی… مادر این خانوادهی بزرگ در همان سالها به عنوان یکی از بانوان پیشگام تاریخ موسیقی کرمان، ساز در دست میگرفت. «فخرالسادات» خانم تار مینواخت و پدر خانواده که از فرهنگیان و معلمان بنام کرمانی در آن سالهای دور بود، فرزندان را به یادگیری ساز از مادر تشویق میکرد. از همین رو بود که داریوش برهانی به همراه برادر بزرگتر، بعد از یادگیری اصول اولیه نواختن تار در خانه، به تهران میروند تا زیر نظر استاد «نوایی» به صورت حرفهای وارد دنیای موسیقی شوند. البته بدن برهانی پدر هم همانند آرش، ژنتیکی، استعداد ورزشی در خود داشت ولی علاقه به موسیقی سبب شد که داریوش برهانی ژیمناستیک را رها کند و همان ساز را در دست بگیرد.
سال ۱۳۳۵ است که داریوش برهانی آنقدر استعداد در زمینهی سه تار از خود نشان میدهد که توسط استاد شهنازی بزرگ، به رادیو ملی ایران معرفی میشود تا صدای ساز او در سراسر ایران به گوش برسد…درست همانند سال ۸۳ و بازی پرسپولیس و پاس که آرش برهانی برای اولین بار در قاب شبکهی سه به طور زنده فوتبال بازی میکند و با دریبلهای کشویی علی انصاریان را از زمین اخراج میکند تا تمام ایران باز هم با یک برهانی جدید از کرمان آشنا شوند! شرایط جنگی مملکت در اواخر دههی ۳۰ شمسی، سبب میشود که برهانی با همهی روحیهی لطیف خود از سربازی گریزان باشد و برای همین در سن ۲۱ سالگی رو به ازدواج بیاورد و حاصل این ازدواج زودهنگام، تولد فرزندان پرشماری است که امروز در عرصهی هنر و ورزش، برای کرمان افتخار آفرینی میکنند. داریوش برهانی، این روزها افتخارات پسر یعنی آرش را ورق میزند… افتخاراتی که اگر تربیت و حمایتهای صحیح پدر نبود، هیچگاه توسط پسر برای فوتبال کرمان ثبت نمیشد. با او در یک عصر دل انگیز همصحبت شدیم… لازم به ذکر است با توجه به انجام مصاحبه در زمان حیات استاد برهانی، پرسشها و پاسخها مربوطه به همان زمان می باشد:
معمولا هنر و موسیقی خیلی سنخیتی با ورزش و به خصوص فوتبال پیدا نمیکند. چطور شد که آرش در کودکی به جای ساز در دست، توپ زیر پا انداخت؟!
اتفاقا آرش در کودکی علاقهی خاصی به ساز و موسیقی داشت. او در اکثر مجالس با من میآمد و خیلی با دقت به دست و حرکات من و سایر اعضای گروه نگاه میکرد و خیلی زود هم نواختن را آموخت. جالب است بدانید که او ساز را به صورت ناخودآگاه یاد گرفت یعنی قبل از اینکه من به او آموزش خاصی بدهم او خودش به صورت ذاتی ساز در دست میگرفت و مینواخت.
احتمالا فوتبال بازی کردنهای آرش هم به صورت همین ذاتی رو شد و شما متوجه آن شدید؟
دقیقا همین طور است… یک روز به خانه آمدم و دیدم آرش تمام تشکها را در میهمانخانه پهن کرده است و توپ را به دیوار شوت میکند و خودش شیرجه میزند و آن را میگیرد! چند روز بعد به من اطلاع دادند که پسرت در تیم محله یکی از بهترین دروازهبانان شده است!
در همان زمان نخواستید به عنوان یک مدرس ساز، او را از فوتبال بازی کردن منصرف کنید و همان استعداد موسیقیاش را بیشتر پرورش دهید؟
آرش در همان سالها در مراسمهای مختلف ساز هم میزد. یادم هست آن زمان، او را در مدرسه بیشتر به واسطهی فوتبالش میشناختند اما در یک مراسم در همان مدرسهشان چنان ساز زد که همه تحت تاثیر قرار گرفتند. من به نوعی او را آزاد گذاشتم تا خودش راه خود را انتخاب کند که خوشبختانه در مسیر درست هم قرار گرفت.
جالب بود که روی علاقهی خودتان نسبت به فرزند تعصب نداشتید و با وجود استعداد موسیقیاش، او را به این رشته به نوعی وادار نکردید…
من چیزهایی را که در موسیقی بلد بودم، در اختیار همهی فرزندانم گذاشتم. خوشبختانه استعداد موسیقی در بین اکثر فرزندان من هم وجود داشت. «سیاوش برهانی» دیگر فرزند من هم اکنون یکی از نوازندگان برجستهی تار در تهران محسوب میشود که در گروهای ملی ساز میزند و این رشته را تدریس میکند.
شاید آرش حق داشت که به جای ساز، توپ را انتخاب کند. چراکه شهرتی که در فوتبال بود، در موسیقی به خصوص سنتی پیدا نمیکرد…
بله، به او کاملا حق میدهم که به این نتیجه رسیده باشد… شاید خود شما هم تا امروز نمیدانستید که برادر بزرگتر آرش در موسیقی شخصیت بزرگی محسوب میشود و برهانی را به واسطهی همان فوتبال میشناختید. این تبعیضی است که به نوعی ظلم علیه موسیقی محسوب میشود. تلویزیون ما هر شب فوتبالیستها را به راحتی نشان میدهد اما موسیقیدانان ما این امکان دیده شدن را ندارند. من مخالف فوتبال نیستم اما از ظلمی که به موسیقی میشود ناراحتم…
فکر میکنید دانش موسیقیایی آرش، به فوتبال او هم کمک کرده است؟
مطمئن باشید که اینطور بوده است. من خیلی فوتبالی نیستم و از مسائل فوتبالی آن سر در نمیآورم ولی یکی از مربیان فوتبال که با من صحبت میکرد، میگفت که فوتبال آرش و حرکات با توپ و حتی شوت زدنش، ریتم خاص خودش را دارد. این ریتم از مشترکات ورزش و موسیقی است و فکر میکنم کسی که موسیقی و ریتمهایش را بلد باشد، در ورزش موفقتر است.
به ریتم بازی آرش اشاره کردید، خیلیها او را فوتبالیست سر به هوایی در زمین بازی میدانند که خیلی از موقعیتهای گل زدنش درست استفاده نمیکند… این موضوع را به شما هم گفتهاند؟!
این تقصیر همشهری ما عادل فردوسیپور است که زیادی به آرش تیکه میانداخت…! بههرحال ما کرمانیها در تهران هم برای خودمان، خود بد هستیم(با خنده) ولی جدا از شوخی، روزی که «برانکو» مربی تیم ملی بود و آرش را به این تیم دعوت کرد در رابطه با بازی او، حرف جالبی زد و گفت آرش برای خودش در هر بازی، ۱۰ موقعیت گل ایجاد میکند. حتی اگر به او پاس هم ندهند خودش برای خودش جاگیری و موقعیت گل درست میکند و همین برای یک مهاجم کافی است. برای همین است که آرش با وجود همه موقعیتهایی که از دست میدهد، هنوز بهترین گلزن استقلال محسوب میشود و هر زمان در زمین باشد، کار تیمش را راه میاندازد.
از صحبتهایتان کاملا مشخص است که به طور کامل، فوتبالی شدهاید و به طور ریز مسائل فوتبال را درک میکنید. با آرش در رابطه با مسائل فنی فوتبال هم صحبت میکنید؟! مثلا به او گیر دهید که چرا پاس نمیدهد؟!
نه اتفاقا زمانهایی که با هم هستیم، خیلی کم در رابطه با فوتبال صحبت میکنیم و ترجیحمان این است که بیشتر در مورد سایر مسائل صحبت کنیم. البته در جمع خانواده و فامیل هر زمان آرش با ما باشد، دیگر همهی بحثها فوتبالی میشود.
هیچ زمان روی تعصب کرمانی بودنتان، به آرش نگفتید که در سالهای اوجش به کرمان بیاید و در این شهر فوتبال بازی کند؟
چرا از او خواستهام که در حوزهی خودش، سرزمین پدریاش را فراموش نکند و به فوتبال کرمان کمک کند اما آرش با اوقاتی تلخ کرمان را ترک کرد و روزی که آقای ذوالفقارنسب او را در تیم مس نخواست، با ناراحتی به تهران رفت. البته شاید اگر آرش در کرمان میماند، هیچوقت بازیکن بزرگی نمیشد چراکه ما در کرمان هوای خوبهای خودمان را نداریم نه فقط در ورزش که در همهی رشتهها همین است.
نگران زندگی آرش در تهران نبودید؟!
چرا یک بار خیلی نگران او شدم و آن زمانی بود که آقای قلعهنویی مربی استقلال بود! او بیجهت با آرش که در اوج بازی خود قرار داشت، لج کرده بود و همین لجبازی قلعهنویی، فوتبال آرش را عقب انداخت!
مجردی آرش هم همیشه یکی از موضوعاتی است که در رابطه با او مطرح میشود. در این زمینه به او گیر نمیدهید؟!!
چرا دیگر سن و سالش جوری شده است که به او بگویم زن بگیر…. خودش هم قول داده است به زودی ازدواج کند.