آوید کرمان ـ عصبانیت، ناراحتی و ناامیدی، کمترین واکنش کرمانیها و هواداران مس از باخت دو بر صفر به شهرداری تبریز در کرمان بود. در مقطعی که مس باید از سختترین بازیها، بیشترین امتیاز را بگیرد، باختن در بازی که تحت هر شرایطی همه بر روی سه امتیاز آن حساب میکنند، اسفبارترین اتفاق ممکن است.
دقیقا همین باختهاست که چرخ حرکت را پنچر میکند و همین نمایش ضعیف است که در نهایت، تمام غم را یک بار دیگر در سینه روشن و درد را کهنه میکند. هوادار، مردم و همه حق دارند ناراحت باشند، خشمگین باشند و اگر قرار بر تکرار این نمایش باشد، امید خود را به طور کلی از این مجموعه قطع کنند.
مردم حق دارند ناراحت باشند وقتی بدترین بازی ممکن را در یک بازی حساس خانگی از تیم خود میبینند. حق دارند حرص بخورند وقتی مهاجم حریف باز هم همانند همان نیم فصل اول، بین مدافعان مس بلند میشود و با ضربهی سر گل میزند. نه کسی میتواند از سانتر بازیکن حریف، پیشگیری کند و نه دفاع یارگیری هست که اجازهی سر زنی به مهاجم رقیب را ندهد.
هوادار چه امیدی به تیمی داشته باشد که در حساسترین مقطع فصل، ذرهای شور جنگندگی در ساقهایش ندارد و آنقدر بیخیال در زمین بازی میکند که به قول سرمربی تیم، حتی یک استپ ساده هم از تواناییاش خارج میشود. توقع برد از تیمی که برابر یک تیم آخر جدولی در خانه، آچمز میشود و از همان ابتدای بازی به جای نشان دادن اقتدارش، ترس یک نتیجهی بد را به دل هوادارانش میاندازد؛ قطعا توقع زیادی است.
البته که یقهی بازیکنان داخل زمین به عنوان سربازان خط مقدم، بیش از سایرین در دست همهی ناراضیها قرار میگیرد و همچنین سرمربی که اعتراف میکند نتوانسته است تیم را از نظر روانی و ذهنی آمادهی بازی کند. اما این تیم زمانی که بر روی چمن وصله پینهدار باهنر به میدان میرود چگونه به خودش شخصیت صعود به لیگ برتر بدهد؟!
بازیکن هم حق دارد دلسرد شود درست مثل هوای منجمد کرمان، زمانی که میبیند در استادیومی به میدان میرود که بیشباهت به مناطق جنگ زدهی فلوجه عراق نیست.
تماشاگر وقتی تعصبی در زمین بازی نمیبیند؛ خیلی بیجاست که متوقع تعصب از سوی او باشیم که در این هوای منجمد، به ورزشگاه بیاید و روی این صندلیهای شکسته و سکوهای سیمانی بنشیند و ۹۰ دقیقه تیم خود را تشویق کند و در نهایت با شکست هم عصبانی نشود.کاملا حق با تماشاگر است که ناراحت و عصبانی شود.
وقتی محل کار اصلی یک تیم که همان ورزشگاه است؛ این چنین دلسرد کننده باشد و از روی سکو گرفته تا زمین بازی، رقتانگیزترین حالت ممکن را دارد، چه شوری از کجا به بازیکن برای هجوم همه جانبه تزریق شود؟! شوری که متاسفانه جای خالی تزریق آن از جاهای دیگر هم احساس میشود تا در نهایت تیم بیشور و بیمزهی مس را در بازی، تمام قدم رویت کنیم.
توقع لیگ برتری از کدام شرایط؟ از این ورزشگاه که هیچ تغییری نمیکند تا درونش مزهی اتفاقات تلخ تغییر کند؟ از این چمن که بلای طبیعی هر میزبانی است و یار کمکی میهمان و روز به روز هم بیشتر دستها را در پوست گردو میکند. از این بازیکن مایوس که مشخص نیست چه کسی غیر از سکوها که از سر احساس گاهی یقهاش را میگیرد و یا گاهی برایش هورا میکشد، باید در جای دیگر و به صورت حساب و کتاب شده و به موقع به جلو تشویقش کند و به موقع بازخواستش کند؟ از این یهویی ول شدنهایی که سالهاست در این تیم وجود دارد و نمیتوانند جلویش را بگیرند و وقتی نمیتوانند از اهل فنش هم کمک نمیخواهند. از این تکرار مکرر اشتباهات درون زمین، روی نیمکت و پشت میز که سبب صدبار گزیدنهای ما از یک سوراخ شده است. توقع لیگ برتر از کدام حساب و کتاب دو دوتا چهار نشدهای که نتیجهاش برای ما فقط افسوس است و بس!؟
حالا باز عدهای بیایند و یقهی شرکت مس را بگیرند و چیزی شبیه به یک مغلطه از این بلبشو راه بیندازند… بگویند مادر خرج نمیخواهد تیم فوتبال کرمانش به لیگ برتر برود. آنقدر گفتند که شاید از بالا هم این موضوع کم کم به باورشان رسیده است و از همین روست که وقتی جام قهرمانی تیم فوتسال خود را در تبریز اهدا میکنند، از خود سوال کنند که چرا باید در تبریز موفقیت تیم خود را خواسته باشند اما در کرمان نخواسته باشند!! آن هم وقتی که درست همانند باشگاه مس در تبریز، در کرمان هم همهی تصمیمگیریها به داخل مرزهای این شهر و اتاقهای باشگاه آن شهر واگذار شده بود و چند برابر حمایت آن باشگاه از باشگاه کرمان حمایت میشود و اتفاقا صعود مس به لیگ برتر، آوردهای که برای شرکت مس دارد چندین هزار برابر سایر موفقیتهای ورزش مس است که این روزها در شهربابک و پاریز هم رخ میدهد اما در کرمان گفته میشود که مس موفقیت فوتبال کرمان را نمیخواهد. آن هم بدون یک دلیل منطقی برای این تز.
قاتل بروسلی که ما دنبالش میگردیم، شرکت مس نیست و بهتر است زعمای قوم که این تز را مطرح میکنند؛ کمی سر را به سمت مرزهای خودی بگردانند که فردا روزی این موقعیت و زمینهای که این شرکت مس برای بحث باشگاه خود به جامعهی ورزش کرمانی داده بود، شاید دیگر هرگز تکرار نشود و باز هم در آیندهای نه چندان دور همانند قدیم، همهی تصمیمها در جای دیگر اخذ شود و فقط در کرمان برای اجرای آن ارائه و امر شود. بالاخره آنهایی که آگاهانه این موضوع را مطرح میکنند و آنهایی که در روال ادارهی باشگاههای مس در این سالها هستند؛ در نهایت بهتر از هر کسی میدانند ایراد کار کجا بود و بحث تنبلی و چوب لای چرخی خیلی تفاوت دارد با بحث نخواستنهایی که بیدلیل مطرح میشود.
عیب از خودمان است و بس. عیب از زمین ماست. از خاک ماست. عیب از زراعت کارهای ماست. از دانهای است که کاشتهایم… این زمین تا وقتی زراعت درستی در آن نکنیم، محصول نمیدهد. تا وقتی همان اندک زراعت را هم داخل همین شهر لگدکوب میکنیم که سبز نشود؛ حتی برای ۱۰سال آینده هم قابل کشت نشود.
تا وقتی که هنرمان خرج و کار درست از محصول این زمین نباشد، رنگ ما به رنگ زرد و سفید همین زمستان است. زمین داغان و لت و پار ورزشگاه باهنر کرمان دقیقا تصویر همان کشتگاه ما در کرمان از سمت تیم فوتبال مس است. ایمان بیاوریم به تداوم فصل سرد. به این که برای این کاره شدن باید شیوهای دیگر در اندازیم و یا اگر نمیتوانیم؛ خداحافظی کنیم و کار را به دیگرانی بسپاریم که میتوانند.