آوید نیوز: مرگ می آید… با چهره سیاه خود…با کوله بار غم بی نهایتش…با قدم شومی که یک جدایی بی نهایت در پی دارد… آری مرگ می آید درست همانجا که هیچکس آماده استقبال از او نیست تا صورتی را به خاک بکشد که در دیده ما تا همیشه زمینی بوده است…
مرگ می آید تا زنده کند نبودن ها را… یادآور شود کوتاهی باهم بودن ها را…و بگوید چقدر عادلانه جان می ستاند از همه گان وقتی زنگ ساعتش درست مثل یک ناقوس بلند که خواب را از چشمان زندگان بپراند، با همان صدا خوابی ابدی برای دیگری هدیه بیاورد…
مرگ از همان ابتدا نه با تابوت که با یک ترازو می آید…درست از همان لحظه ای که قرار نیست دیگر چشمانی تا ابد باز شود را در این ترازو می گذارد تا مشخص شود، این چشمان هرچقدر هم خودخواسته طلب بد بودن کرده باشد بازهم آنقدر کار خوب انجام داده که عزیز باشد و یا برعکس چقدر زور زدی که خوب باشی اما ذات بد نیکو نگردد به سرشت حتی پس از رفتن…
مهرداد میناوند دیشب در این ترازو قرار گرفت…هموکه در این سال ها خیلی ها فکر می کردند بدمن بسیاری از ماجراهاست و اتفاقا مهرداد هم از این موضوع استقبال می کرد و خود خواسته خود را به دامن خیلی دعواهای مجازی می انداخت…اما مرگ با همه بدی های خود؛ نیک و بد ماجرای تو را درست همینجا نشان می دهد… وقتی که همه از رفتن تو فغان سر دهند و همه از نبودند بهت را روی قلب خود احساس کنند، یعنی آنقدر کار خوب داشته ای که سفید باشی و این چهره سفیدت بماند در این گنبد دوار به یادگار…
بخشی از خاطرات خوش یک نسل که همه خوشی های خود را در یک لقمه نان و توپ فوتبال می دید با همین اسم ثبت شده است… چه آن روزی که با چهره فتوژنیک خود در ترکیب یکی از بهترین پرسپولیس های تاریخ قرار گرفت و چه آن زمان که در نسل طلایی فوتبال ایران در دهه هفتاد بازی کرد تا از جام ملت های آسیا ۹۶ گرفته تا صعود به جام جهانی ۹۸ و بازی در آن جام همه میناوند را بخشی جدایی ناپذیر از خاطرات خوش فوتبالی ها و حتی غیر فوتبالی ها کند…
میناوند امروز به واسطه همان تلاشی ماندگار می شود که او را تبدیل به یکی از اولین بازیکنان ایرانی کرد که در جام باشگاه های اروپا در ترکیب تیم شالروا در اولترافورد برابر منچستر به میدان برود و تقابل بکام با یک بازیکن ایرانی را از قالب بازی کامپیوتری خارج کند…
میناوند با همین تلاش در ذهن ما ماند و اتفاقا خیلی هم خوب ماند تا هرچه در دوران پیشکسوتی هم اسیر فضای مجازی باشد اما آنقدر در زمان بازی درست مثل سبک بازی اش در دفاع چپ آزاد بود که امروز هم آزادانه پرواز کند از شر همه قضاوت هایی که دیگر برای او نمی شود.
وقتی مرگ می آید با تابوت سیاه، ترازوی سفیدی دارد از جنس همان عدالت مرگ که بر همه نازل می شود و درست وقتی نیستی که ببینی در کدام کفه این ترازو قرار گرفته ای می توانی با لبخندی از آرامش بمیری و دنیایی از نامت را برای ماندگاری بگذاری که نیک و بد آن دقیقا به همین تلاش تو برمی گردد…
مهرداد قصه ما امروز با همین لبخند می خوابد وقتی نه در رسانه و نه به زور تبلیغات که در عالم واقع در قلب همه سفید می ماند و هیچکس از رفتنش خوشحال نمی شود…