آویدنیوز: بدترین اتفاق برای یک تیم، ورزشگاه خالی از تماشاگر است…همان اتفاقی که نشان می دهد پشت یک تیم خالی شده است و آماج بلا را می تواند برایش ساده کند… اتفاقی که علامت سوال را پیش روی فلسفه آن تیم می گذازد و با صراحت این سکوهای خالی فریاد می کشند که ایها التیم خیلی از جاهای کارت ایراد دارد…!
قهر یعنی اینکه این تیم نتوانسته شور و شعف را زیر دندان مخاطبانش قرار دهد… انرژی به هوادارانش نمی دهد و رغبتی برای تشویقش باقی نگداشته است…سکوهای خالی یعنی اینکه نتیجه روی کاغذ باخت بوده است… حالا هرچقدر سرمربی در کنفرانس مطبوعاتی از نقاط قوت تیمش بگوید و باخت را به گردن سوت های داور خارجی بی اندازد و یا اینکه مجری تلویزیون و یا قلم آن رسانه بخواهد از این شکست یک برد بسازد و به حلق خلق الله بدهد…اما واقعیت آن نتیجه ای است که کام هوادار را تلخ و مزه آن را با پوست و گوشتش عجین می کند تا با سگرمه هایی درهم و شرمندگی پیش خود، این تلخی مزه را نان شبش کند…و از همنیجاست که این هوادار برای بازی بعد برنامه ریزی می کند!
هوادار آنجایی نه خودش به ورزشگاه می رود و نه تمایلی برای تشوبق فرزندش به رفتن به ورزشگاه پیدا می کند که فقط آنچه در ورزشگاه می بیند و می شنود صدای فحاشی بلند و کتک کاری های شدید سردسته هواداران دو تیم رقیب است که دیگر فراموش کرده اند اصلا رقابتی در زمین مسابقه در جریان است و زدن به سروکله هم جزئی از وظیفه آنان حتی در زمانی که بازی در میدان جاری نیست شده است و این نه جذابیت که فقط ناامیدی برای آن هوادارانی دارد که این دعوای فکاهی را به نام خود زده شده می بینند…
هوادار آنجا دل از رفتن به ورزشگاه برای کشیدن هورا برای بازیکن و مربی تیم محبوبش می برد که می بیند فقط در زمان انتخاب تیم است که این بازیکن و مربی عاشقانه وصف تیم و هوادار را می گویند و با لب و دهانی جذاب، لایک و قلب از هواداران می گیرند اما به محض انتخاب تیم و انعقاد قرارداد، تنها چیزی که دیگر اهمیت پیدا نمی کند حرص و جوش آن هوادار می شود و این بازیکن و مربی وامدار همه جا برای همه کار می شوند جز هوادار!
هوادار جایی فقط سکوت سرد و کسل کننده خود را نثار تیم محبوبش می کند که می بیند اعتراضش به نتایج و عملکرد تیم به همه جا ربط داده می شود الا ضعیف بودن عملکرد تیم و بیشترین تلاش هم به جای رفع ضعف عملکرد تیم، در عوض کردن فضای روی سکوها به هر طریقی می بیند…
همه این ها و بیشتر، دلایلی کاملا قانع کننده است که یک تیم هوداران خود را با مفهومی به نام قهر پیوند بزند اما فلسفه وجودی یک تیم و یک ورزشگاه که محل تولد هوادارانش پس از خانه آن ها بوده است، جایی نیست که هواداران برای همیشه از آن دست بکشند… فقط کافی است که برای رفع ضعف ها قدم اساسی برداشته شود، برای تغییر فضای این ورزشگاه فکرهای منطقی روی کاغذ بیاید، برای ایجاد شور و شعف در نتایج تیم، تعامل به جای تقابل در دستور کار قرار بگیرد و در نهایت کار بر دست کسانی قرار بگیرد که رضایت هوادار فقط برایشان شعار نباشد و میزان برای آن ها رضایت هواداران پرتعداد واقعی در زمان خروج از ورزشگاه و شور و شعف غیرمجازی آن ها در خانه هایشان و سر سفره در کنار خانواده هایشان باشد…این سر فصل ها را انجام دهید تا هوادار با تمام وجود و در واقعیت بازهم پرچم تیم را پیراهن جانش کند…