بنا در دو طبقه ساخته شده بوده که شوربختانه مالکان با تخریب بخشهایی از طبقهی همکف بنا، برای گسترش فضای قابل کشت، اقدام به کشت و زراعت در اطراف این بنای تاریخی کردهاند
آوید نیوزـ فراموشی، گویی عادت تاریخی و همیشگی ماست. بهراحتی فراموش میکنیم و نادیده میانگاریم، آنگونه که گویی هرگز آنچه را فراموش کردهایم؛ نبوده است. خیلیها را از این عادتمان بینصیب نگذاشته و نمیگذاریم. مدرسهی کلانتر یا سالار نیز جزء همین دسته است که به راحتی به فراموشی سپردهایم.
کافی است از هر کرمانی نشانی سرآسیاب را جویا شوی، تقریبا همگی به راحتی میتوانند نشانت بدهند. سرآسیاب، ناشناخته نیست. آن را با خیلی چیزها میشناسند، با مسیر ییلاق دهبالا که از آنجا میگذرد، با معضلات عدیده و پیچیدهی اجتماعیاش و از همه مشهورتر با پادگانش. همان پادگانی که چندی پیش درگذشت جمعی از سربازان وطن این پادگان، نامش را بر سر زبانها انداخت اما کمتر کسی از باغها و عمارتهای تاریخی سرآسیاب به تو خبر و نشانی میدهد. باغهایی که هنوز برخی از آنها با درختان تنومند و استوار خویش، خبر از دیرینگیشان میدهند و عماراتی که بیتوجهیها و نامهربانیها از فروغشان کاسته است.
سرآسیاب با قناتی آباد و معمور یکی از محلات خوش آب و هوای کرمان است که در گذشتههای دور مورد توجه اعیان و بزرگان بوده است. این را از تعدّد باغها و عمارتهای کهنسالی که عموماً به دورهی قاجار برمیگردند؛ میتوان فهمید.
یکی از این عمارتها، عمارت تاریخی باغ ـ مدرسهی کلانتر است که به مدرسهی سالار نیز مشهور است. برای رسیدن به آن نیاز نیست راهی پرپیچ و خم را بپیمایی. مدرسه با آن بنای استوارش که حالا کمکم دارد زیر گذر زمان، قامت خم میکند؛ در کنار خیابان اصلی سرآسیاب (بلوار شهید صیاد شیرازی) خودنمایی میکند. مدرسه در میانهی باغی واقع شده بوده که امروزه از آن باغ به جز تعدادی انار خشک شده، چیزی باقی نمانده است. بنا در دو طبقه ساخته شده بوده که شوربختانه مالکان با تخریب بخشهایی از طبقهی همکف بنا، برای گسترش فضای قابل کشت، اقدام به کشت و زراعت در اطراف این بنای تاریخی کردهاند و همهی این بیمهریها در حالی صورت میگیرد که این بنا در سیاههی آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
گچبُریها و مقرنسکاریهای بینظیر این بنا، گویای شکوه و جلال روزگاران گذشتهی مدرسه است. هنوز میتوان یافت معمرین و سالخوردگانی را که خاطرهی تحصیل در این مدرسه را در یاد دارند. گچبُریهای زیبایی که بستری شدهاند برای عادت زشت یادگار نویسی ما. چه بسیار سربازانی که نام خویش را بر تن زخمی مدرسه ثبت کردهاند و چه زشت، نام خویش را ثبت کردهاند. گروهی دیگر، خشم خود را از زمانه و دیگری هر آنچه فحش بلد بوده را بر تن اسلیمیهای ِموقّرِ گچبریها قی کردهاند. دیگر از آن همه شکوه و جلال و قیل وقال مدرسه خبری نیست و اتاقهای زیبای مدرسه را تلی از آوار و سرنگهای تزریق مواد پر کرده است. اتاقهایی که گویا پناهی شدهاند برای بیماران معتاد و بیپناهان. دودآتش کارتنخوابها و بیماران مبتلا به اعتیاد، نه تنها در چشم اهالی محله، که حتی در چشم مقرنسهای مدرسه هم فرورفته است.
در پرسوجوهای خویش از اهالی محله دریافتیم که در جوار مدرسه در خیابان موسوم به سجادیه، حمّامی تاریخی با کاشیهای زیبای قاجاری وجود داشته که طی تعریض خیابان سجادیه از بین رفته است.
سرآسیاب را معضلات و آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر، بیکاری و مهاجرتهای بیرویه ناخوش کردهاند. احیای بناهای تاریخی موجود در سرآسیاب، ضمن حفظ میراث تاریخی شهر، میتواند با ایجاد اشتغال و درآمدزایی به ارتقای سطح زندگی و فرهنگی منطقه انجامیده و از شدت معضلات اجتماعی بکاهد. استاندار که با پیگیریهای جدی خود و همکاری سازمانها و نهادهای مربوط، دراحیای باغ فتحآباد، علاقهمندی خود را به احیای میراث فرهنگی نشان داده، آیا این بار به یاری قامت خمیدهی مدرسه کلانتر میآید؟
گاهی خیلی زودتر از آنچه میاندیشیم، فرصت از دست میرود، پس به قول شیخ اجل، سعدی:
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار