در خصوص سقوط تیم صنعت مس کرمان به لیگ دسته اول
آنچه نباید می شد شد و مس سقوط کرد. همین جمله کافی است تا فضای فعلی را متوجه شویم. زمان یقه گیری، عصبانیت و خشم است و روال طبیعی این فضا هم همین واکنش است. اما… آنچه که آینده ما را می سازد رفتار بعد از این روزهای احساسی از جنس تلخ است.
والبته آنچه که برای این آینده مهم و حیاتی است درس گرفتن از این است که سال قبل چگونه آدرس را به درستی رفتیم و امسال چگونه مسیر را گم کردیم که کنکاش اصولی این دو مهم است که می تواند چراغ راه مسیر پیش رو باشد.
آن هایی که دست بر آتش کارشناسی دارند، فارغ از فضای احساسی باید پا پیش بگذارند و به صورت منطقی بحث های خود را مطرح نمایند و فارغ از جنگ های داخلی که شاه راه سقوط مس در این فصل بود، این را بگویند که سال قبل چه کردیم و امسال چه شد و البته در سال آینده چه باید بکنیم…و در نهایت آن ها که باید پالوده این نظرات را شالوده سال های پیش رو کنند به بهترین شکل و به دور از تعصب از آن بهره ببرند.
هرچند بحث در این باره خیلی مفصل تر از این هاست اما شاید برخی تک جمله ای ها در این باره استارت کار باشد و از کلیت آن بگوید.
_ اینکه سال قبل چگونه یک اتحاد همه جانبه تا سه هفته مانده به پایان رقابت های لیگ یک به وجود آمد و منجر به صعود شد اما امسال از همان قبل شروع مسابقات لیگ برتر بوی نامطبوع جنگ داخلی فضای حاکم بر باشگاه مس کرمان شد. این جنگ داخلی از کجا منشا گرفت و آیا اصل این درگیری اصولا مسائل ورزشی و فوتبال بود یا خیر؟!
_ اینکه سال قبل هم قرار نبود همه در کرمان نسبت به صعود مس رضایت داشته باشند و قرار نبود همه را برای این مسئله به زور راضی کرد اما تمامی عرصه های اثرگذار در باشگاه و تیم برای این موضوع دست در دست هم داشتند و در نهایت نبرد با حریف خارجی را مد نظر خود قرار دادند که قطعا منجر به پیروزی می شود اما در این فصل ( مثل همان سال های درجا زدن در لیگ یک) نبردی که قطعا منجر به شکست می شود گریبان مس را گرفت و آن همان خودزنی داخلی بود. و حالا سوال مهم…! عامل اصلی آن اتحاد سال قبل چه بود و این اتحاد از چه گذرگاهی به بدنه مس کرمان رسید که حرکت آن را در همین مسیر تا موفقیت تضمین کرد؟!
_اینکه زمانی جنگ داخلی آشکار شد چه نیرویی می بایست برای مدیریت این داستان و جلوگیری از افروخته تر شدن شعله های آن ورود کند؟! این آب بر این آتش از کجا می بایست ریخته شود که نشد و برعکس در طول زمان بنزین و نفت بیشتر بر آن ریخته شد؟! آیا در این نبرد داخلی سودی نهفته بود که برای اجتناب از آن قدمی گذاشه که نشد هیچ بلکه دامن زدن به آن آشکارا در دستور کار قرار گرفت؟!
_ چه شد که نیروهای موثر و عوامل موفقیت سال گذشته در دل این جنگ داخلی انرژی خود را در مسیری غیر هدر رفته دیدند و عملا توانی برای مبارزه خارجی باقی نماند؟! نیروهایی که توانایی خود را چه در زمین بازی و چه در خارج از آن در میان این آتش تند اختلافات سوخته دیدند و حالا اتهام ناکارآمدی بر پیشانی آن ها به راحتی آویخته می شود…در کارآمدی این نیروها جای هیچ شکی نیست کمااینکه سال گذشته کار ناممکن هشت سال اخیر را ممکن کردند و اگر مثل گذشته در وادی درست خود حرکت می کردند هرگز توان کارامد خود را با این پیشانی نوشت روبرو نمی دیدند و قطعا در سال های پیش رو عکس این موضوع اثبات خواهد شد.
_ این سوالات به خصوص در کرمان فقط منوط به تیم فوتبال مس کرمان نیست و همانطور که برای عموم هم آشکارا به اثبات رسیده است، چرا بسیاری از نهادهای اجرایی در کرمان اسیر این نبردهای هولناک داخلی هستند که با یک حرکت سنگین سبب می شود چند ده سال همیشه عقب بمانند؟!!
_ اینکه در این جنگ داخلی چه کسی برحق بود و چه کسی نبود از آن جستجوهای بی حاصل است… می شود سال ها در رابطه با آن بحث کرد و البته به جایی نرسید چراکه این فضا عقب نشینی نمی طلبد. مهم آن بود که به آن گرفتار نشویم که شدیم. مهم آن بود که در زمان خاصش مدیریت شود که نشد…مهم آن بود که به نفع آن هایی که سودمند این دعوا بودند رفتار نشود که شد و مهم آن بود که این جنگ به بدنه تیم نزند که زد…حالا کشیدن کلاف این دعوای داخلی ما را به بی نهایت می رساند و مثل یک سیاه چاله نهایتی نخواهد داشت اما…
_ یک اما بزرگ پس از این موضوع مطرح است و آن اینکه حالا آن هایی که باید کاری کنند که مسیر عوض شود چه باید بکنند؟! چگونه می شود که دوباره مثل پارسال اتحاد واقعی ایجاد کرد و مثل امسال وارد درگیری های داخلی نشد؟! کجا باید قاطعانه جلوی سهم خواهان ایستاد و کجا باید دست آن هایی که نفع عمومی را در نظر دارند به گرمی فشرد؟!
_ طرح این سوالات و پیدا کردن جواب آن ها یعنی اینکه استارت حرکت از نو را زده ایم. این ها و بحث هایی از این دست موضوعاتی است که کارشناسی اساسی می خواهد. نیاز به آسیب شناسی داریم نه دعوا… پوست موز خودزنی همچنان جلوی ما چشمک می زند تا بازهم زمین بخوریم. مهم آن قدم درست ما می باشد که کجا فرود آید….