کار ما منحصر به یک اقلیم و یک مرز نمیشود
آوید نیوزـ «آرمین قطبی» متولد سال ۱۳۶۲ خیابان آبنوس شهر کرمان و دارای مدرک کاردانی گرافیک و کارشناسی مدیریت امور فرهنگی است و از همان دوران مدرسه به کارهای نمایشی و هنری علاقه داشته است. وی از سال ۱۳۷۹ وارد عرصهی تئاتر شده و تئاتر را به صورت تجربی فرا گرفته است. به گفتهی خودش محسن ایرانمنش، بابک دقیقی و امین شجاعی از جمله کسانی بودند که در ابتدای راه با آنها همکاری کرده است و ۱۰ تجربهی بازیگری و دو کارگردانی که اولین آن«روز بعد از امروز» و دیگری «ویتسک» است را در کارنامه دارد.
اما تئاتر «ویتسک» به کارگردانی «آرمین قطبی» برای اولین بار از کرمان در کشورهای اروپای غربی و آسیایی مانند آلمان، اسپانیا، لهستان و ترکیه اجرا شده و از این جهت این هنرمند کرمانی شایستهی تقدیر است. زیرا که این کشورها را با شهر و تئاتر ما آشنا نموده است. این کار ارزشمند آرمین قطبی که با هزینههای شخصی خودش هم انجام شده؛ ما را بر آن داشت تا در این خصوص با وی گفتوگو کنیم.
ما در این دو سال، خیلی خودکفا و دست به زانوی خودمان، کار را اجرا کرده و جلو بردیم. همهی هزینهها را خودمان تامین کردیم و من در مسیر خودم توانستم راههایی را پیدا کنم و بدون کمک از مسئولان، کارم را پیش بردم
آقای قطبی چه شد که تصمیم به اجرای تئاتر در کشورهای دیگر گرفتید؟
من معتقدم نباید تئاتری که مدت طولانی مثلاً ۸-۹ ماه و گاهی هم بیشتر برای یک اجرای خوب تمرین شده است؛ فقط چند شب اجرا و بعد هم تمام شود. مشکل من البته این نیست که تمرین تئاتر زمان زیادی طول بکشد؛ مسألهی من دوام و زمان اجرای کار است. اینکه محصولی بعد از چندین ماه وقت گذاشتن فقط در یک یا تعداد معدودی شهر و در یک زمان کوتاهِ یک هفته یا دو هفتهای اجرا شود؛ بنابراین سعی کردم در کار «ویتسک» هم در فضای داخل کشور که بیشتر مربوط به اجرای عموم میشود؛ عمر محصولی را که تولید کردهایم؛ طولانیتر کنم و اجراهای بیشتری داشته باشم و هم اینکه از عادت خاص برخی از ما کرمانیها که زیاد علاقهای به خروج از کرمان نداریم؛ فاصله بگیریم و ببینیم در چه جاهای دیگری غیر از کرمان میتوانیم اجرا داشته باشیم. البته برای اجراهای خارج از کشور، هدفهای دیگری هم داشتیم، اینکه ببینیم تئاتر ما در چه سطح و کیفیتی قرار دارد؟ آیا ما میتوانیم محصول هنریمان را در کشورهای دیگر نمایش بدهیم؟ دانش تئاتری ما در مقایسه با دانش تئاتری کشورهای دیگر در چه سطحی قرار دارد؟ و …
چه کشورهایی را برای اجرا انتخاب کردید و دلیل این انتخابها چه بود؟
آلمان (شهر اشتوتکارت) که ید طولانی در هنرهای نمایش دارد و اسپانیا را خودم انتخاب کردم. زیرا در وهلهی اول علاقهمند بودم از کشورهای اطراف و آسیا دورتر برویم و به خصوص در کشورهای اروپای غربی که نماد پیشرفت به خصوص در تئاتر هستند؛ اجرا داشته باشیم. البته من در سال ۱۳۸۷ با گروه آقای «بابک دقیقی» در ترکیه اجرا و تجربهای در این زمینه کسب کرده بودم. شاید همین تجربه هم باعث شد پا را فراتر بگذارم و اجرا در کشورهای اروپای غربی را تجربه کنم.
اما در پاسخ «چرا این کشورها؟» باید بگویم در مورد همهی کشورهایی که رفتهام؛ نمیتوانم بگویم خواست خود من بوده، به عنوان مثال اجرای ما در لهستان، به دعوت این کشور صورت گرفت؛ زیرا آنها کار ما را در جشنوارهی آلمان دیدند و کار را پسندیدند و ما را برای اجرا به لهستان که کشوری فوقالعاده تئاتری و دوستداشتنی برای هر هنرمند تئاتری چه برای اجرا و چه برای تحصیل است؛ دعوت کردند. در هر صورت این تئاتر در شهر اشتوتکارت آلمان، ازمیر ترکیه، گیرونا اسپانیا و بیولسک لهستان – حالا چه با خواست شخصی و چه بر اساس دعوت کشورهای گفته شده که کار را دیده و پسندیده بودند- اجرا شد. البته این را هم بگویم کار اول من که نامش «روز بعد از امروز» بود را هم به جشنوارهی آلمان فرستاده بودم و برای اجرا، پذیرش شده بود منتها چون بعضی از آقایان بازیگر، سرباز بودند و نمیتوانستند از کشور خارج شوند و نیز هزینه تأمین نشد؛ نتوانستم آن را در خارج از کشور اجرا کنم اما در کار دوم «ویتسک» سعی کردم با توجه به تجربهای که کسب کرده بودم؛ یک سری کارهایی را مانند فشرده کردن تیم و کاهش تعداد افراد به یک گروه دو سه نفره که هم در کم شدن هزینهها و هم گرفتن ویزا و … سهولت ایجاد میکرد؛ انجام دهم و با این اقدامات، توانستم این بار در جشنوارهی آلمان شرکت کنم. البته نمایش «ویتسک» از نمایشنامههای مهم و معروف دنیاست که انتخاب آن در این موفقیت، تأثیر زیادی داشت. ضمن اینکه من این کار را عمیقاً دوست داشتم و دلم میخواست روی آن کار کنم و یک طرح مناسبی (از نظر فنی) هم داشتم که روی نمایشنامه اجرا کردم. همهی اینها دست به دست هم داد و یک محصولی تولید شد که مناسب سفر به خارج کشور شد. با مثال بخواهم بگویم: این نمایشنامه در اصل ۲۴ بازیگر دارد ولی من آن را به یک نمایش یک نفره تبدیل کردم. طراحی ایدهی آن خوب انجام و مورد پسند واقع شد که توانستیم آن را به کشورهای متعدد ارسال کنیم. اولین بار هم در سال ۱۳۹۴ در جشنوارهی آلمان پذیرفته و اجرا شد.
از اجرا در آلمان بگویید…
کار ما در بیست و ششمین جشنوارهی صحنهی رنگی آلمان پذیرفته شد. این جشنواره همان طور که از اسمش پیداست؛ فلسفهای دارد و آن هم این است که باید در این جشنواره، آثاری از سراسر دنیا آورده و نمایش داده شود تا ارتباطات و تبادلات فرهنگی با ملل مختلف برقرار گردد و صحنه از اجراهای فرهنگهای متفاوت و متعدد، رنگی و پربار شود. در این جشنواره، یک هیأت متخصص، انتخاب اولیهی آثار را بر عهده دارند که معمولاً از بین تعداد زیادی اثر فرستاده شده، ۱۰ تا ۱۱ اثر را انتخاب میکنند تا اجرا کنند. پنج نمایش برتر هم به عنوان برگزیدههای برتر انتخاب و جایزهای به مبلغ «۵۰۰ یورو» به آنها داده میشود که خوشبختانه ما جزو ۵ کار برتر، برگزیده شده و جایزه بردیم.
جشنواره چگونه برگزار شد و چه برنامههای جنبی داشت؟
این جشنواره یک مکان ثابتی دارد و گروهها از یک ساعت مشخص مثلاً پنج بعد از ظهر تا آخر شب برای اجرا، دیدن کارها، گفتوگو، جلسات نقد و بررسی و صرف شام به این مکان میآمدند که این ارتباط، تبادل فرهنگ و تجربهی بسیار خوبی برای ما ایجاد کرده بود.
از تجربیات و خاطرات جشنوارهی آلمان بگویید.
یکی از پیامدهای خوب این جشنواره این بود که نمایش ما توسط کشور لهستان انتخاب شد تا در سال بعد (سال ۱۳۹۵) در جشنوارهی تالیزمان لهستان اجرا شود. از دیگر اتفاقات خوب این جشنواره، حضور آقای «آدلف گوستاف» پیر تئاتر اشتوتکارت و کارگردان معروف جنوب آلمان بود که خودش هم کاری در جشنواره اجرا کرد. وی وقتی کار ما را دید و متوجه شد از ایران آمدیم؛ از خاطرات اجراهایش در ایران (سه چهار سال قبل) گفت و اینکه از اجرا در ایران خیلی راضی بوده و برای فرهنگ و هنر ایران ارزش قابل توجهی قائل است یا خانم «کریستینا مالِکا» دبیر جشنوارهی تئاتر لهستان هم در این جشنواره حضور داشتند که از آدمهای سرشناس و مطرح تئاتر عروسکی و تئاتر کودک و نوجوان لهستان و نیز شاگرد و دانشآموختهی آقای « تادئوش کانتور» بود که یکی از معروفترین و بحثبرانگیزترین کارگردانان دوران مدرن تاریخ جهان و لهستان است. اینها همه اتفاقات، فرصتها و رویدادهای خوبی بود که ما در اجراهای جشنواره آلمان با آنها مواجه شدیم.
اولین باری که به این جشنواره رفتید، تفاوت عمدهی سطح کار ما با دیگر کشورهای شرکت کننده را در چه دیدید؟
ما روز دوم بعد از افتتاحیه اجرا داشتیم. روز اول توانستیم دو اجرا ببینیم که هر دو متعلق به کشور آلمان بود. به شدت کیفیت کار این هنرمندان بالا بود؛ تئوریها و دانش تئاتری تبدیل به عمل شده بود و دانشی نبود که فقط حفظ و آموخته شود بلکه در عمل و در بازیها، در دکور، طراحی صحنه، کارگردانی و … اعمال شده بود که متأسفانه در ایران این مسأله کمرنگ است. یعنی ما در ایران تئوریسینهای قوی داریم که در عمل چندان مطلوب نیستند و این تفاوت عمدهی ما با آنها بود. این مسأله، استرس ما را برای اجرای روز دوم بیشتر میکرد که آیا اجرای ما مورد پسند واقع میشود؟ با این حال بعد از اجرای ما، بلافاصله جلسهی نقد اثر برگزار شد و علیرغم استرس زیاد، کوچکترین مورد منفی از اجرا (با آنکه منتقدان متعددی از کشورهای مختلف مثل کلمبیا، سوئیس، آلمان و … بودند) نشنیدیم و تمام دوستان، نظر مثبت داشتند. به خصوص برای آلمانیها این نمایشنامه چون متعلق به خودشان هم است؛ جذاب و راضی کننده بود. به ویژه اینکه یک نمایش ۲۴ نفره را تک نفره کردن، نحوهی اجرا و ایده برای آنها جالب بود. با اینکه زبان اجرای کار برای آنها قابل درک نبود؛ اما از اجرا لذت برده بودند و میگفتند تصاویر اجرا برای ما حاوی مفاهیم جالبی بوده است. این برای ما شوکه کننده بود؛ چون اولین اجرای «ویتسک» در خارج کشور بود. خیلی خوشحال بودیم که توانستیم اجرایی داشته باشیم که از لحاظ کیفی، خیلی از کارهای کشورهای پیشرفته دور نباشد.
همچنین در کشورهای دیگر یک ماه را برای اجرای عموم در شهر خودشان میگذارند و بعد از آن به شهرها و کشورهای مختلف دنیا میروند و حتی گاهی پنج شش سال و بیشتر هم کار را در اقصی نقاط دنیا اجرا میکنند و این بسیار مطلوب است.
وقتی به کرمان برگشتید؛ عکسالعمل مسئولان در برابر این موفقیت چه بود؟
وقتی برگشتیم مختصر مطالبی در مطبوعات و رسانههای چاپی در این مورد نوشته شد اما عکسالعملی از مسئولان متولی امر هنر یا دیگر مسئولان ندیدیم که به ما نشان بدهد متوجه این موفقیت شدهاند و به ما امید بدهند که راه را با گامهای استوارتر ادامه دهیم و یا هر چیز دیگر.
و این شما را نا امید کرد؟
نه! به هیچ وجه، چون ما پاسخ قاطع زحماتی را که کشیده بودیم؛ از آن جشنواره دریافت کردیم و پاداش خودمان را با برگزیده شدن در آن جشنواره گرفتیم. من متوجه شدم کار ما منحصر به یک اقلیم و یک مرز نمیشود و وقتی در همان جشنواره، دبیر جشنوارهی لهستان ما را به جشنوارهی کشورش دعوت کرد؛ یعنی موفق بودیم، مسیر ادامه دارد و قرار نیست حتی به جشنوارهی آلمان ختم شود.
بعد از آلمان چه کردید؟
به فاصلهی یک ماه به ازمیر ترکیه رفتیم و در جشنوارهای که رقابتی نبود و همایشی بود؛ شرکت کردیم. بنا به گفتهی مسئولان این جشنواره، ۲۰۰ اثر به این جشنواره فرستاده شده بودند که ۵۰ کار انتخاب شده و از بین این ۵۰ تئاتر هم ۱۵ تئاتر به عنوان کارهای اصلی به مرحلهی نهایی رسیده بودند که ما جزو آن کارها بودیم. استقبال خوبی هم شد و به نوعی پرشورترین استقبال را در ترکیه دیدیم.
شهریور ماه سال ۱۳۹۵ هم با تقاضای خودم، کارم را به شانزدهمین دورهی جشنوارهی بینالمللی گیرونای اسپانیا فرستادم که پذیرفته شد. این جشنواره، شرایط خوبی مثل آلمان داشت و بزرگان هنری زیادی در آنجا حضور داشتند. آقای «راب ون جاناتان» هلندی رئیس کل سازمان بینالمللی تئاتر نیمه حرفهای از مهمانهای ویژهی جشنوارهی اسپانیا بود و کار خوب دیگر این جشنواره این بود که حدود هفت نفر از مدیران هنری جشنوارههای بینالمللی تئاتر از اروپا، آمریکای جنوبی، آمریکا و آرژانتین را دعوت کرده بودند تا کارها را ببینند و هر کدام از کارها را که پسندیدند برای اجرا در شهرهای خودشان دعوت کنند. به این کار، «ویترین تئاتر» یا «بازار جشنواره» گفته میشود که در همین جریان ما یک دعوتنامه دیگر از این مدیران برای «شیلی» گرفتیم. مدیر هنری جشنوارهی شیلی از کار ما خوشش آمد و در سال ۹۶ باید در این جشنواره هم شرکت کنیم. البته در جشنوارهی اسپانیا باز هم دعوت دیگری برای اجرا در شهر دیگری از لهستان توسط گروه «در انتظار گود» به ما داده شد که مرداد ماه سال ۹۶ اگر مشکلی پیش نیاید؛ در آنجا حضور خواهیم داشت.
ضمن اینکه آذر ماه امسال هم به لهستان رفتیم که قبلاً کار ما را در جشنوارهی آلمان دیده و ما را دعوت کرده بودند. جشنوارهی لهستان در دو بخش کودک و نوجوان و بزرگسال برگزار شد که گروههایی از اکراین، لهستان، ایران، ایتالیا و کلمبیا برای اجرا در بخش بزرگسال دعوت شده بودند و کار ما از ایران بود. این جشنواره هم رقابتی و هم جشنوارهای بود. هیأت داوران از هنرمندان مطرح لهستان بودند و آموزگارانی که برای تدریس در کارگاههای کوتاه مثل بازیگری آمده بودند؛ از هنرمندان برجسته و مطرح بودند، مانند خانم «لویزا فرانکن هاوس» که حرکات موزون و تئاتر بیکلام را تدریس میکرد. در این جشنواره، موفق شدم عنوان بازیگر برگزیدهی مرد را کسب کنم.
در کل، گفتوگو با آدمهای مطرح تئاتری، قضاوت و رصد شدن توسط این گروهها و آدمها و بعد هم تأیید شدن توسط آنها برای من بسیار مفید بود.
شما که در این جشنوارهها شرکت و کسب تجربه کردید؛ اقتصاد تئاتر در دیگر کشورها چگونه است و چگونه هزینههای تئاتر را تأمین میکنند؟
در این جشنوارهها از بین کشورهای مختلف، گروههای ثبت شدهی کلمبیا، به صورت ماهیانه یارانهی تئاتر دریافت میکردند و گروه کلمبیا از همین درآمد، سفرها و امورات خود را میگذراند که البته از نظر آنها هم خیلی کمکی نبود. در آلمان به یک مورد جالبی برخورد کردیم و آن اینکه، یک گروه آلمانی که ۲۰ سال قدمت داشت و گروه بزرگی در این کشور بود؛ هزینههای خود را به شیوهای جالب تامین میکردند. به این ترتیب که در ابتدا چهار، پنج دوست علاقهمند به تئاتر که شغلهای مختلف داشتند مثل یک کارگردان، یک پزشک جراح، یک ورزشکار، یک تاجر و یک عکاس؛ سرمایهی اولیهای میگذارند و با تامین یک مکان برای تمرین، ابتدا فراخوان جذب طراح صحنه، بازیگر، کارگردان و … را میدهند و بعد از جذب نیرو، به آنها آموزش میدهند. کم کم تعداد این آدمها به ۵۰-۶۰ نفر و بیشتر میرسد و تعداد تئاترهایی که تولید میکردند؛ هم متنوعتر و بیشتر میشود. آنها همچنین یک بخش هزینهها از طریق استقبال مردم و بلیتفروشی تأمین میکردند. بعد از حدود ۵ سال شکلگیری اولیه هیأت مدیرهی اصلی تصمیم میگیرند برای تامین مخارج و درآمدزایی یک مرکز بسیار پیشرفته و مدرن فستفود در یکی از نقاط خوب شهر احداث کنند و برای ادارهی این مرکز، از خود بچههای گروه تئاتر استفاده کنند. یعنی یک گروه صبحها به فستفود میرفتند و تیم دیگر تمرین میکردند و بالعکس گروه بعد عصر به فست فودی و گروه صبح برای تمرین میرفتند. این کار باعث میشود که این گروه دیگر کاملاً از کمک دولت بینیاز شوند.
و شما چگونه هزینههای خود را تامین میکنید؟
ما در این دو سال، خیلی خودکفا و دست به زانوی خودمان، کار را اجرا کرده و جلو بردیم. همهی هزینهها را خودمان تامین کردیم و من در مسیر خودم توانستم راههایی را پیدا کنم و بدون کمک از مسئولان، کارم را پیش بردم. علاقهای هم ندارم دائم به این مشکلات فکر کنم. من با ۷۵۰ هزار تومان کار ویتسک را تولید کردم و در اجراهای کرمان ۳ میلیون درآمد داشتم که علاوه بر پرداخت دستمزد همکارانم، بخشی از این درآمد را صرف رفتن به آلمان کردم، در آلمان توانستیم ۵۰۰ یورو جایزه دریافت کنیم و به جشنوارهی بعدی برویم و ۳۰۰ یورو هم از جشنواره اسپانیا جایزه گرفتیم و به همین شکل درآمدزایی و پول جایزهها را خرج سفرهای بعدی کردیم.
مشکل تئاتر کرمان را در چه میدانید؟
مشکل تئاتر کرمان این است که در لاک خود فرو رفته است. ما باید با رفتن به کشورهای دیگر، نگاه متفاوت و جدیت آنها را ببینیم که این قطعاً بر روی سطح کار تأثیر میگذارد. ما با آقای «امین شجاعی» در تلاش هستیم که با دعوت از گروههای خارجی برای اجرا در کرمان با توجه به روابطی که ایجاد شده، آشناییهایی که پیش آمده و با رغبتی که از آنان دیدم، تئاتر کرمان را از این لاک دربیاوریم.
به نظر من هنرمندان از با هم بودن سود بیشتری خواهند برد تا اینکه بخواهیم در مقابل هم باشیم و اگر به هر دلیلی همکاران علاقهای به رفتن مسیری که دیگران رفتند، ندارند؛ میشود با سعهی صدر و آرامش، تحمل کرده و به هم و انتخابهایمان احترام بگذاریم. البته این را هم باید گفت که تئاتر کرمان در حوزهی مدیریت پیشرو است و خیلی از مدلهای مدیریتی تئاتر از کرمان گرفته شده است. از دههی ۷۰ که اولین اردیبهشت تئاتر از کرمان شروع شد تا آخرین کار صندوق توسعهی تئاتر و اجرای تئاترهای اقتصادی که چند سالی است دارد پیگیری میشود؛ به خصوص همواره تئاتر که چندین اجرای مداوم داشتند همه حرکتهای خوبی است که از کرمان آغاز شده است.