آوید نیوز: پوشاک همانند سایر پدیدههای زندگی، از بدو پیدایش در طول تاریخ، سیر تکاملی خود را طی کرده و از صورت ابتدایی خود بیرون آمده است. اقوام مختلف هر یک بنا به مقتضیات اقلیمی، عادات و رسوم، مذهب، درجهی فرهنگ و تمدن، وضع سیاسی اجتماعی، اقتصادی و… به تهیهی لباسهای گوناگون پرداخته و در دوخت، شکل و تزئین آن ابتکاراتی از خود نشان دادهاند. عواملی از قبیل آب و هوا، کار و پیشه، جنگ، اکتشاف، اختراع و انقلاب باعث تغییر و تحول لباس در ادوار مختلف گردیده است. از دورهی قاجار، واژهای به نام «مد» و تقلید در پوشش، وارد فرهنگ ما میشود که ما هم به تقلید از این واژه، به بررسی تحولات لباس و پوشش از این دوره تاکنون میپردازیم.
دورهی قاجار
لباس قاجاریه، شاید دیرپاترین مد ایرانی در دورهی معاصر باشد. نبود ارتباطات، نبود امکان تنوع در پوشاک و خصایص فرهنگی مردمان، باعث شده بود دهها سال کم و بیش یک مد ثابت در دورهی قاجار تا پهلوی اول حاکم باشد.
در دورهی قاجاریه، مفهوم «مد» برای زنان چندان معنایی نداشت، زیرا ارتباطات اجتماعی زنان بسیار محدود بود. زنان در دورهی قاجار، دامن شلواری، چارقد، چادر، روبنده، پیچه یا نقاب میپوشیدند. با وقوع انقلاب مشروطه در آخرین سالهای دورهی قاجار، موجی از مدهای اروپایی روانهی ایران شد؛ مدگرایان ایرانی در این دوره، شیفتهی مدهای فرانسوی بودند.
زنانی که بالاترین جایگاه را در دربار داشتند؛ با علاقه و ارتباطاتی که داشتند مسئول آوردن مد اروپا به جامعهی ایران بودند. مد روز در سبک اروپایی، اواخر دورهی قاجار به ایران آمد. در زمان سلطنت «ناصرالدین شاه» به واسطهی نفوذ دخترش «تاجالسلطنه» که تحصیلکرده بود و از آزادی زنان ایرانی پشتیبانی میکرد؛ این مساله تسهیل شد. او در خاطراتش از لباسهایی سخن به میان آورده که در سبک و رنگهای روشن تجلی اروپاییها بود. او همچنین حدود سال ۱۹۰۰ با لباس اروپایی تنگ چسبان پارچهای و گیسوان پوشانده نشدهاش مدل نقاشی شد.
پوشاک زنان در دروهی قاجاریه، شبیه لباسهای زندیه بوده و خیلی کم تغییر کرده است. پیراهنهای چاکدار آستین بلند دورهی قبل با دامنهای گشاد و پرچین بلند که لبهی دامن را بهوسیلهی یراق و گلابتون و… حاشیه داده و تزیین میکردند و کمربندی طلا و نقره یا جواهرنشان به کمر میبستند. در این دوره مانند دورهی زندیه، تور و کلاهک زینت سر بوده و چادر نماز و چارقد هنوز معمول نشده بود.
مسافرت ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ و روسیه و دیدن لباسهای بالرینهای پترزبورگ که شلوار بافته چسبان و نازکی به پا میکردند و زیر جامهی بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب، روی آن میپوشیدند، شاه را برآن داشت که زنهای حرمسرای خود را که لباسشان شامل پیراهن، ارخالق، کلیجه، شلیته، شلوار، جوراب، چارقد و کلاغی بود، به این لباس درآورد.
ساختار طبیعی فلات ایران در طول اعصار تاریخی این مرز و بوم و مرکزیتی که به دلیل داشتن پل ارتباطی بین شرق و غرب عالم داشت، باعث شد که این سرزمین سالیان سال در معرض یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهی است که این یورشها توسط اقوامی که دارای فرهنگ و اعتقادات ویژهی خود بودند؛ صورت میگرفت و شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعه به وجود میآورد.
بدین گونه قوم ایرانی که از اعصار باستان اعتقاد به پوشیدگی و مستوری زن داشت و حتی خدایان و الهههای خود را در اوج پاکی و قداست میپرستید و با قبول دین اسلام و تأکید و تأیید این دین، بیش از پیش بر پوشیدگی زنان دقت میکرد، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفت: «هجوم مغول بهعینه نمونهای از این فشارها مبنی بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومی بود که پس از قدرت گرفتن حکومتهای شیعی مذهبی چون سربداران و صفویان منتفی شد و زن ایرانی با پوشش همچنان به حضور خود در اجتماع میپرداخت.»
بنابراین دوران قاجاریه به عنوان نخستین دوران رویارویی نزدیک با غرب، حائز اهمیت است. ایرانیان نخستین تجربیات تلخ شکست از غرب را در جنگهای ایران و روسیه آزمودند و به ناچار به تفوق نظام جنگی و علمی آنان آگاه شدند. بروز جنگهای ایران و روس، روابط ایران را که سالیان سال به دلیل جنگهای داخلی از اوضاع جهانی بیخبر بود، گسترش داد و رفت و آمد خارجیان فزونی گرفت. از سویی دیگر اعزام محصلین ایرانی به خارج از کشور به منظور کسب علوم و فنون جدید، ایرانیان را با سبک زندگی غربی آشنا کرد. همین رفت و آمدها به دربار و ارتباط خارجیان با ایرانیان در نوع پوشش مردان تأثیر گذاشت و کم کم استفاده از پیراهن و کفش چرمی معمول گشت.
تغییر لباس زنان اندرونی نیز که پس از سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا آغاز شده بود، به تدریج از حرمسرای شاهی به خانهی اعیان و سایر اقشار جامعه سرایت نمود. اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دورهی مشروطیت و مدتی پس از آن به همان شکل سنتی (چادر، چاقچور و روبنده) بود.
تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه در جامعهی زنان بیتأثیر نبود، به ویژه آنکه احزاب سیاسی و گروههای متعدد مسألهی تعلیم و تربیت زنان و اصلاح وضعیت آنان را در رأس برنامهی خود قرار داده بودند. آنان یکی از عوامل اصلی متمدن بودن را حضور زنان در عرصهی اجتماع میدانستند و مانع اصلی این حضور را در سبک و شیوهی زیستی و سنتی جامعه و نوع پوشاک جست وجو میکردند. بنابراین به دنبال یک سری انتقادات نسبت به حضور زنان در اندرونی، خواستار حضور آنان در جامعه بودند. بدین منظور یک جریان پنهان اما مستمر با بیان آزادی زن از اسارت، بین تجددخواهان بروز کرد. اینان خواستار حضور زن در عرصهی اجتماعی بودند و از وضع حجاب سخن به میان میآوردند.
ورود اجناس و البسهی گوناگون اروپایی و حضور خیاطان و طراحان فرانسوی و تقلید از آنها، کم کم، باعث تغییراتی مهم در وضع لباس ایرانیان و به خصوص زنان ایرانی شد. به این ترتیب که از طول و عرض چادر کاسته شد و چاقچور و روبنده در میان جوانان، اکثرا از بین رفت و پیچه عمومیت یافت، شلوار کشی تبدیل به جورابهای ساقه بلند ماشینی شد، پیراهن و شلیته و شلوار و چادر کمری، جای خود را به پیراهنهای بلند یک تکه که بلندی آن بر حسب مد روز تغییر میکرد، دادند و به جای ارخالق و نیم تنه، کت و ژیلت و بلوز به طرز دوخت اروپایی معمول شد و پارچههای زری و مخمل و تور، به کرپ و ساتن و کرپ دشین و ژرژت و.. . تغییر یافت.
چنانچه گفته شد، با نگاهی به تاریخ تحول پوشاک زنان در ایران خواهیم دید که تغییر و تحولات لباس زنان از اندرونی و زنان درباری شروع شده و به طبقات و اقشار دیگر جامعه سرایت کرده است، این تقلید بنا به موقعیت اجتماعی افراد و به تناسب و توانایی آنها در انتخاب نوع و جنس پارچه و تزیین آن تفکیک میشده است. در زمان رضا شاه که پوشاک ادامهی دورهی قبل است، بیشتر زنان اعیان و اشراف، لباسهای اروپایی به تن میکردند اما هنگام خروج از منزل روی آن چادر می پوشیدند.
دههی ۲۰؛ لباس متحدالشکل
دههی ۲۰ شمسی را باید یک مبدا در تحول لباس و تیپ ایرانی به شمار آورد. رضاشاه در راستای برنامههای مدرنیزاسیون اجباری خود، لباس «متحدالشکل» را از ابتدای سلطنت ۱۶ سالهاش در دستور کار خود قرار داد: ممنوعیت لباس قجری، ممنوعیت حجاب، اجباری شدن کت و شلوار و کلاه پهلوی و در نهایت کلاه شاپو و در یک کلام «فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا» در دورهی رضاخان، یونیفرمهای اداری و نظامی ایران از آلمانیها کپیبرداری میشد و حتی سبیل هیتلری پدیدهی نوظهور تیپ ایرانی در سالهای قبل از شهریور ۱۳۲۰ بود که تا سالها در فرهنگ عامهی ایرانی حاضر بود. سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، مهمترین حوادث دههی ۲۰ شمسی است. اتفاقا هر کدام از این رویدادها، اثر مستقیم و قابل تاملی بر تیپ و لباس ایرانی داشت. در این فضا حتی در طراحی جدید لباسهای نظامی ایران، کاملا از الگوی آمریکایی کپیبرداری شده بود و یونیفرمهای نظامیان ایرانی، شباهت عجیبی به یونیفرمهای آمریکایی داشت. دههی ۲۰ را میتوان دههی کلاه شاپو نامید!
دههی ۵۰؛ تحول در پوشش ایرانی
شهرهای بزرگ به دلیل خصوصیات اجتماعی و اقتصادی و ارتباطات فرهنگی همیشه محل صدور مد و لباس به شهرهای کوچک و حتی روستاها بود. دو نیروی موثر در گسترش مد و مدگرایی، زنان و جوانان بودند؛ در دههی۵۰ این دو نیروی موثر با تمام قوا به دنبال مد بودند، مد و لباس ایرانی در دههی ۵۰ تحت تاثیر دههی ۷۰ میلادی غرب، دچار یک تحول بزرگ شد. در دههی ۵۰، مجلات و ژورنالهای غربی، سهم عمدهای در مدگرایی جامعه به عهده داشتند، جریان رسمی نشریات وابسته به رژیم پهلوی ـ مثل زن روز، اطلاعات جوانان و… این موج را تقویت میکردند، از سوی دیگر گروههای پانک، هیپیها و آرایش موی مخصوص بیتلها، جوانان شهرنشین ایرانی را تحت تاثیر قرار داده بود.
دههی ۶۰؛ پوشش انقلابی
با پیروزی انقلاب اسلامی و عقبگرد مد و فرهنگ غربی در سطح جامعه و حتی در شهرهای بزرگ، فرهنگ پوشش ایرانیان نیز دچار تحول شد. میل به ساده زیستی، دوری از مد و جنگ تحمیلی هشت ساله، همه و همه باعث شد اصولا مد در سالهای دههی ۶۰ شمسی به حاشیه برود. لباس مردان ایرانی در این سالها به شلوارهای پارچهای گشاد و پیراهنهای ساده تغییر یافت. لباس رسمی و اداری در این سالها هم کت و شلوار بدون کراوات بود.
مانتو به عنوان یک لباس ایرانی زنانه هم در کنار چادر در این دهه، تن پوش غالب زنان ایرانی بود. در سالهای دههی ۶۰ عملا مد و مدگرایی به حاشیه رفته بود. مدپرستان معدود آن دوره که تحت تاثیر فیلمهای قاچاق هندی و هالیوودی به سر و وضعشان میرسیدند، اگر پا به خیابان میگذاشتند احتمالا با برخورد گشتهایی که مسئول برخورد با مظاهر غربی و بدحجابی بودند مواجه میشدند. به طور خیلی خلاصه میتوان گفت در دههی ۶۰، فکر و ذکر مردم، مد نبود.
دههی ۷۰؛ تحول دوباره در پوشش ایرانی، سالهای اپل و فُکل
با پایان جنگ و از میان رفتن الزامات خاص اقتصادی و سیاسی آن از یک سو و آغاز دورهی تاثیر همه جانبه رسانههایی چون ویدئو و ماهواره، دوباره موج مدگرایی در جامعه آغاز شد. کاهش سختگیریها و افزایش واردات البسهی خارجی هم در تشدید این فضا موثر بود.
دههی ۷۰ کم کم شلوارهای پارچهای جای خود را به جینهای تنگ داد و پیراهنهای معمولی مردانه، به تیشرت تبدیل شد. آرایشگاههای مردانه دیگر فقط وظیفهی کوتاه کردن موها را به عهده نداشتند.
مدهای زودگذر و دیرگذر! مرتب به جامعه میآمد، حتی برخی سریالهای تلویزیونی الهام بخش لباس و مد بودند، مثلا مدل لباس شعبان بیمخ در سریال هزاردستان. باعث تولد مانتوی خفاشی یا هزار دستانی در آن سالها شد. مدلهای مختلف روسری و مانتو و تنوع در این حوزه، اتفاق مهم لباس زنانهی ایرانی در دههی ۷۰ بود.
دههی ۸۰؛ دههی اینترنت
دههی ۸۰، دههی اینترنت بود. مد و مدگرایی اگر تا قبل از آن از پنجرهی تنگ ویدئو و ماهواره، سلانه سلانه به خانهها و میان جوانان و مردم میآمد، حالا از بزرگراهی به نام اینترنت مستقیما به خانهها میآمد. سرعت تحول مد در دههی ۸۰، سریعترین دوره بود. به طوری که شاید هر سال یک مد در جامعه میآمد و برچسب «دِمُده» یا «ازمدافتاده» به لباسهای نه چندان کهنهی داخل کمدها میخورد. مانتوفروشی آنقدر زیاد و متنوع بود که قیمت آن کمتر با افزایش روبهرو میشد و جزو متنوعترین و ارزانترین تن پوشهای دههی ۸۰ بود. در عکسهای این دهه، دوباره ردپای پنهان و آشکار کراوات دیده میشد، در دههی ۸۰، افراط در مد به حدی رسیدند که پلیس دوباره مانند سالهای دههی ۶۰ به برخورد مستقیم با گونههای افراطی و ناهنجار مد و مدگرایی پرداخت. داستان مد و مدگرایی به نظر پایانی ندارد و ما در واپسین سال های دههی ۹۰ خورشیدی، میراث دار این فرهنگ هستیم…