کامران مرادزاده، فودبلاگر کرمانی در گفتوگو با آویدنیوز:
آویدنیوز: در تعریف واژهی «تیستر» آمده است؛ شخصی که شغل او مزه کردن غذاها و نوشیدنیهاست. در حالیکه شغل تیستری اصلا شغل نوپایی نیست و از قدیمیترین پیشههای دنیا به شمار میآید. تیسترها در زمانهای قدیم در دربار شاهان حضور داشتند و با چشیدن انواع طعامهایی که برای شاه و درباریان سرو میشدند، کیفیت آنها را بررسی میکردند. در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی هم بسیاری از تیسترها در روزنامههای پرمخاطب، ستون ثابت داشتند و در مورد غذاها و رستورانها نقد مینوشتند. با ظهور شبکههای اجتماعی این شغل نیز دستخوش تغیییرات بسیاری شد و همسو با سلایق افراد جامعه، به «فودبلاگر»ی معروف گردید و در حال حاضر فودبلاگرها علاوه بر کیفیت غذا، درخصوص مکان رستوران، رفتار پرسنل، بهداشت آن و حتی جای پارک مشتریان نیز نظر میدهند.
«کامران مرادزاده» یکی از اولین فودبلاگرهای کرمان است که سالها در این زمینه کار میکند. هر چند صفحهی اینستاگرام خود را به دلایل مختلف تعطیل کرده است اما در حال حاضر صاحب و ادمین یکی از بزرگترین گروههای تلگرامی کرمان در خصوص رستوران و نقد غذا است. مرادزاده در گفتوگو با آویدنیوز بیشتر در خصوص شغل جذاب و در عین حال سخت فودبلاگری توضیح میدهد:
ضمن اشاره به پیشینهی حرفهی فودبلاگری بفرمایید چه انگیزهای باعث شد تا وارد این حرفه شوید؟
شغل فودبلاگری از زمان همهگیر شدن فیسبوک نمود بیشتری پیدا کرد و افرادی در تهران آن را به طور جدی آغاز کردند. از سوی دیگر ما کرمانیها بسیار اهل تعارف و رودبایستی هستیم. لذا اکثر ماها در زمانیکه به رستوران میرفتیم پس از صرف غذا از صاحب رستوران تشکر کرده و صورتحساب را پرداخت میکردیم. شاید به ندرت پیش میآمد تا شخصی اعتراض و یا انتقادی داشته باشد. از آنجا که من در طول هفته چندین بار برای غذا خوردن به رستوران میرفتم که همزمان شد با ظهور شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام، تصمیم گرفتم تا به کار نقد در بستر این شبکهها بپردازم و تقریبا از سال ۹۴ با ایجاد گروه تلگرامی فعالیتم را شروع کردم.
فکر میکنید نقدهای شما و سایر فودبلاگرها در پیشرفت رستورانها تاثیر داشت؟
بدون شک همینگونه بود و خیلی از رستوراندارها نقدها را میپذیرفتند و سعی کردند کیفیت خود را بهبود ببخشند. اما متاسفانه خیلی از فودبلاگرهایی که الان فعالیت میکنند بیشتر به آگهی وکسب درآمد فکر میکنند نه کیفیت مواد غذایی که عرضه میشود. در حالیکه با توجه به بالا رفتن ناگهانی قیمتها، به عنوان مثال یک خانواده چهار نفره برای چهار پرس غذا باید حداقل یک میلیون و دویست تومان هزینه کند. پس خدا را خوش نمیآید که با اتکا به پیشنهاد یک فودبلاگری که بیشتر آگهی کردن مکان برایش مهم بوده تا کیفیت غذا، پول خود را صرف یک غذای بیکیفیت کنند. برای همین خود من در معرفی رستورانها نقدهای بیرحمانهای داشتم و اگر جایی غذای بیکیفیتی ارائه میداد حتما نقد میکردم و حتی اگر نقد خود را منتشر نمیکردم، حتما به خود صاحبان رستوران منعکس میکردم.
یعنی هیچ زمان پیش نیامده که برای جایی که غذای بیکیفیت ارائه میکرد نقد مثبت بنویسید؟
حتی یک بار هم نشد. اصلا یکی از دلایلی باعث شد که صفحهی اینستاگرام خود را ببندم همین بود که خودم خیلی روی کارم وسواس داشتم و خیلی از رستورانها حاضر بودند مبالغ بالایی بپردازند تا رستورانشان را تبلیغ کنم اما تعهدی به کارم داشتم مانع از این شد تا فعالیت اینستاگرامی خود را ادامه دهم. اما از آنجا که خودم هم دستی بر آشپزی داشتم نمیتوانستم ببینیم مردم در این تورم بالا پول خود را در رستورانهایی که سرویسهای بیکیفیت ارائه میکنند خرج کنند.
یعنی میفرمایید یک فودبلاگر باید آشپزی هم بلد باشد.
صد در صد! من خودم سالهاست که برای خودم آشپزی میکنم.
پس دربارهی دیگر تخصصهایی که برای فودبلاگری لازم است هم بفرمایید؟
غذا خوردن را همه بلدند؛ پس یک فودبلاگر باید علاوه بر اینکه دستی در آشپزی داشته باشد، حس چشایی قویای داشته باشد تا بتواند طعمها را از هم تشخیص بدهد؛ مزهی ادویهها، طعم گوشت خوب را از بد، طعم پنیر مرغوب را از نامرغوب، خمیر پیتزای خوب پخته شده را از خمیر نامناسب. انواع غذاها را بشناسد، به ویژه غذاهای شهرهای دیگر. اگر هم نمیداند لااقل مطالعه کند.
معیار شما برای انتخاب رستوران چه بود؟
برای من فرق نداشت که به رستورانی در خیابان شفا بروم یا خیابان میرزارضا، خیابان بحرالعلوم بروم یا چهارراه طهماسب آباد؛ زیرا هر جای این شهر برای من باارزش بود. البته خودم دنبال کشف کردن جاهای جدید بودم. مثلا در یکی از کوچههای کرمان یک چلوخورشتی محقر پیدا کردم با دو میز و هشت صندلی که علاوه بر اینکه کیفیت غذاهای آن از رستورانهای بالای شهر بسیار بالاتر بود و قیمت بسیار مناسب هم داشت. ضمن اینکه اصولی هم برای خودم داشتم که مکانهایی که قلیان سرویس میدادند را نه میرفتم و نه نقد میکردم.
یعنی ریسک رفتن به جاهای ناشناخته را به جان میخریدید؟
البته! خیلی وقتها از کیفیت سوال میکردم و اکثراَ با روی باز و صادقانه جواب میدادند مثلا این گوشت مال کشتار دیروز است یا امروز. البته مواردی هم بود که بهداشت آن مکان و رفتار توام با عصبانیت صاحب آنجا مرا از غذا خوردن در آنجا منصرف میکرد.
هزینهی رستوران رفتن را خود میپرداختید یا رستورانداران به واسطهی فودبلاگر بودنتان شما را میهمان میکردند؟
همه را از جیب میپرداختم و برای این کار پولی را کنار گذاشته بودم. چونکه اگر میهمان میشدم مجبور بودم برای ایشان تبلیغ کنم و این عمل در نقد من تاثیر میگذاشت. البته برخی رستورانداران لطف میکردند و تخفیف ده درصدی یا بیست درصدی میدادند.
از مشکلات فودبلگری هم میفرمایید؟ آیا به هنگام انتقادات منفی مشکلی هم برایتان پیش میآمد؟
فودبلاگری علیرغم ظاهر زیبایش بسیار حرفهی سخت و مخاطرهآمیزیست. چه دایرکتهای تهدیدآمیزی که من دریافت نکردم. مثلا از جانب یکی از قلیانسراها؛ که به ایشان گفتم میتوانید مکان خود را در گروههای دیگر تبلیغ کنید نه در گروه ما. مثلا یک زوج برای یکی از رستورانها نقدی با عکس مبنی بر بیکیفیت بودن پیتزا در گروه ما گذاشتند و از ما انتقاد کردند که چرا آنجا را معرفی کردهایم. از آن طرف رستوراندار بابت این نقد نسبت به من که ادمین گروه هستم، شکایت داشت. یا برخی نیز، هم رستوراندار هم فودبلاگر، اخلاق را زیر پا گذاشته و با شناسههای فیک زیر پستهای من کامنت منفی میگذاشتند که همهی اینها به نوعی مشکلساز میشد.
این همه غذای بیرون خوردن تاثیری در سلامتی شما نداشت؟
البته که داشت و به مرور زمان خود را نشان داد. البته من هر روز برنامهی منظم وسنگین پیادهروی داشتم. یا سعی میکردم که از همهی غذاهای رستوران یک دو لقمه تیست کنم. البته یک فودبلاگر باید هر سه ماه یک بار از لحاظ چربی خون و قند خون و غیره معاینه شود و در کنار همان پیادهروی روزانه، یک ورزش سنگین دیگر هم انجام دهد. البته برخی از فودبلاگرها چون فقط تبلیغ میکنند اصلا غذا را نمیخورند و فقط نشان میدهند که دارند غذا میخورند. یا برخی دیگر تیم درست کردهاند و مزه کردن غذا وظیفهی آن تیم است.
وضعیت رستورانهای کرمان را چگونه میبینید؟
از لحاظ کیفیت بخواهم بگویم در گذشته نه چندان دور تعداد رستورانهای خوب بسیار معدود بود. اما در حال حاضر فستفودهای با کیفیت کم نیستند اما رستورانهای سنتی نسبت به فستفودها پیشرفت آنچنانی نداشتند. البته صعود بیرویهی قیمت مواد اولیه و اجارهبهای مکان خیلیها را مجبور کرده تا یا از کیفیت بکاهند یا از کمیت. شرایطی هم که در یک سال اخیر در جامعه به وجود آمده و فشارهای خارجی که به آنها وارد میشود، در سرویسدهیشان تاثیر منفی گذاشته است و به کار آنها ضربه میزند، مخصوصا کافیشاپها که الان از فضای جلوی مغازهی خود محروم شدهاند و باید میز و صندلیهای جلوی درشان را جمع کنند.
با پیشرفت دانش، اپلیکیشنهای بسیاری در خصوص سفارش غذا ظهور کردهاند که در محیط خود بستری برای نظر گذاشتن و انتقاد کردن دارند. نظر شما چیست؟ سفارشدهندگان غذا به این نظرات بیشتر توجه میکنند یا نقدها و معرفیهای فودبلاگرها ؟
از نظر من نظر بلاگرها ارجحیت دارد. که قبل از آن همینجا نقدی دارم برای ارسال غذا توسط همین اپلیکیشنها؛ زیرا در برخی مواقع هم زمان ارسال غذا طولانیست، هم حمل و نقل نامناسب آن. که این عوامل در نظرات و انتقادات کاربران تاثیر میگذارد و نقدهای این عوامل بیرونی، متوجه رستوران میشود و ممکن است امتیاز کمتری به آنها داده شود. به همین دلیل تاثیر بلاگرهای میتواند بیشتر باشد. پس اگر به بلاگری اعتماد کامل داشته و او را قبول دارید، هم از نظر سلیقه هم ذائقه، بهتر است به او اطمینان کنید.
چقدر میتوان به معرفی رستوران توسط فودبلاگرها اطمینان کرد؟
سوال سختیست؛ به نظر من بهترین فودبلاگر خود شخص است که سلیقه و ذائقه خود را میداند. ولی حداقل به کسی میتوان اعتماد کرد که همهی پستهایش تبلیغی نباشد.
خیلی وقتها به پیجهایی اعتماد میکنیم که صرفا برای معرفی یک محصول پول گرفتهاند و ما نمیدانیم. آیا بهتر نیست به جای فیلترینگ، یک قانون یا مجوزی برای فعالیت آنها تدوین کرد تا برای افراد جامعه شناخته شوند تا باعث شود که به کار خود متعهد باشند؟
خوب اگر اتفاق بیفتد که خوب است. اما بسیاری از بلاگرها در اپلیکیشنهای خارجی فعالیت می کنند نه داخلی. البته ما بلاگرها در سال ۹۴ به این نتیجه رسیدیم که یک مجمع صنفی داشته باشیم که سرانجامی نداشت. خیلی از کسب و کارها را هم فقط در ظاهر میبینیم؛ مثل کارگاههای شیرینیپزی. اما نمیدانیم پشت پرده چه خبر است. ولی اگر بلاگرها مجوز داشته باشند میتوانند به کارگاه سر بزنند و از نحوهی طبخ نیز گزارش تهیه کنند. اما اکنون فقط به مالیات بستن برای بلاگرهای با دنبالکنندهی بالای ۵۰۰هزار نفر اکتفا شده است.
سپاس از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
عکسها: مهسیما غفاربیگی و امیر غفاربیگی