آوید نیوز ـ شاید شما هم این روزها فراوان در خصوص افزایش آمار طلاق و بالا رفتن سن ازدواج شنیده باشید، اینکه هنوز پنج سال از زندگی مشترک نگذشته، افراد به بن بست رسیده و جدا میشوند و یا اینکه جوانان ما علیرغم داشتن تحصیلات عالیه و سپری کردن مراحل ضروری زندگی، میلی به ازدواج و تشکیل خانواده ندارند اما هرچه در این خصوص فراوان گفته شده و شنیدهایم، بسیار کم و به ندرت در خصوص برنامهریزی برای این افراد، ریشهیابی دلیل این امر و رها شدن زنان تنها در جامعه و یا دختران بازمانده از ازدواج شنیدهایم. به نظر میرسد در جامعهی ما برای دختران و زنان تنها که از زندگی زوجی باز ماندهاند، برنامهریزی نشده و یا راهکاری مناسب و همهگیر ارائه نگردیده است. این در حالی است که آمار ازدواج در حال کاهش و آمار طلاق در حال افزایش است و بنابراین هر روز به تعداد این افراد اضافه میشود.
اما اینکه چرا آمار ازدواج در کشور کاهش یافته و افراد بازمانده از ازدواج افزایش یافته است و چه پیامدها و راهکارهایی برای حل این مساله وجود دارد را با «صولت افضلی گروه» مدرس دانشگاه فرهنگیان و مشاور خانواده و دانشجوی دکترای مشاورهی خانواده دانشگاه خوارزمی تهران در میان گذاشتیم.
وی گفت: بر طبق تحقیقات آماری که ما در استان کرمان انجام دادهایم؛ طلاقهای زود هنگام اطرافیان، زندگیهای پر از دعوا و کشمکش و یا دچار طلاق عاطفی، باعث ترس برخی دختران شده و مانع تن دادن آنها به ازدواج میشود که «بندورا» از آن به عنوان «یادگیری اجتماعی» نام میبرد. در نتیجه میتوان گفت مشاهدهی این ازدواجهای ناموفق و یا زندگیهای پر از آسیب، باعث میشود او از ازدواج و ورود به رابطهی رسمی خودداری کند.
اما دلیل دیگر بالا رفتن سن ازدواج دختران، عدم تمایل آقایان به ازدواج و یا ازدواج زودهنگام است.
بر خلاف گفتهی برخی در حال حاضر تعداد دختران بیشتر از پسران نیست و دلیل عدم ازدواج برخی دختران، عدم تمایل آقایان به تشکیل زندگی و ازدواج است.
متاسفانه برخی از آقایان ما به راحتی با دختران دوست میشوند و به جای ازدواج و برقراری یک رابطهی متعهدانه و مسئولانه، فقط در فکر رفع نیازهای جنسی و عاطفی بدون دادن تعهد و مسئولیتپذیری هستند و باز هم متاسفانه برخی زنان و دختران هم خویشتنداری جنسی را از دست دادهاند و برای گریز از تنهایی و یا به خیال خود برای وابسته کردن فرد به خود به امید ازدواج با او، تن به این روابط میدهند. در حالی که بعد از همین رابطه است که دیگر ازدواجی هم صورت نمیگیرد و فرد رها میشود.
از اینجاست که به جای ازدواجهای دایم و تشکیل زندگی سالم، ازدواجهای سفید شکل میگیرد و این امر تبعات بسیار بدی برای طرفین (به خصوص دختران که بیشترین آسیب را از این روابط میبینند)، خانوادهها و در نهایت جامعه دارد.
وقتی مردی بدون تعهد دینی، اخلاقی و عرفی، روابط جنسی و عاطفی دلخواه را داشته باشد؛ دیگر کمتر سراغ ازدواج میرود و یا این امر را به تأخیر میاندازد و این مساله بر روی زندگی دختران ما به خصوص مسالهی تشکیل زندگی و مادر شدن آنها که سن خاصی هم دارد؛ میگذارد و در نتیجه بسیاری از آنها جلوی خانواده پرپر میشوند و راهی هم برایشان نمیماند.
این نوع روابط و ازدواجها، دو دسته پیامد فردی و اجتماعی دارد که اضطراب، احساس تنهایی، احساس بیهویتی، مورد سوء استفاده قرار گرفتن و ناامیدی از جمله پیامدهای فردی آن است.
اما از طرف دیگر وقتی سن ازدواج بالا میرود و ازدواجها کم میشوند؛ برخی مجبور میشوند از ترس تنهایی و یا حرف مردم و با فشار خانواده، تن به ازدواجهای ناخواسته بدهند که این کار موجب زندگیهای ناموفق و آسیبزاست. چرا که در بسیاری موارد اینگونه ازدواجها هم منجر به طلاق و یا طلاق عاطفی و مشکلات متعدد میشود و این افراد هم به جمع افراد تنهای جامعه افزوده میشوند.
از دیگر آسیبهای مجرد ماندن دختران و زنان مطلقه و بیوه، ورود برخی از آنها، به زندگی دیگران و برقراری ارتباط با مردان متأهل است که البته امروزه فضای مجازی هم این نوع روابط را تسهیل کرده است. یعنی دستیابی افراد به یکدیگر را آسان کرده است.
در مورد خیانت زوجین به یکدیگر هم میتوان گفت: عدم انسجام زناشویی و تعهد اخلاقی و دینی افراد به یکدیگر، بیتفاوتی نسبت به نیازهای عاطفی یکدیگر و … باعث سردی و دوری زوجین از هم شده و در نتیجه آنها برای پر کردن خلأهای عاطفیشان وارد روابط دیگران میشوند و زندگیهای بسیاری را دچار بحران و حتی از هم پاشیدگی میکنند.
از دیگر پیامدهای عدم ازدواج دختران و کاهش آمار ازدواج، تقلید نسل آینده و انتقال این الگوی زندگی به نسلهای بعدی است که جامعه را دچار معضلات بسیاری میکند.
ذکر این نکته ضروری است که متاسفانه یکی از دلایل کاهش ازدواج در کشور ما، کم شدن خویشتنداری جنسی است و مسائل جنسی خارج از عرف که تا چندین سال پیش حتی صحبت کردن افراد در مورد آن، قبیح و دور از نزاکت بود؛ تا حدودی قبح خود را از دست داده است و در بسیاری موارد شاهد حرف زدن راحت افراد در حضور یکدیگر هستیم. متاسفانه تعداد افرادی که روابط خارج از چارچوب خانواده و شرع را تجربه کردهاند؛ در حال افزایش است و باید اعتراف کرد که یکی از عوامل کم شدن تمایل مردان به ازدواج، کم شدن خویشتنداری جنسی زنان و دختران است که باز هم بر طبق تحقیقات، بیشترین آسیب این مورد متوجه بانوان است.
علاوه بر اینکه ما در جامعهی دینی و مذهبی زندگی میکنیم و آموزههای دینی، ارزشی و اخلاقی ما با این گونه روابط در تضاد است، فردی که مرتکب این روابط میشود؛ دچار چالشهای ارزشی و بحرانهای روانی میشود. زیرا از یک طرف دین و عرف بازدارندهاند و از طرف دیگر تمایلات آنها ترغیب کننده.
متاسفانه ما از زنان و دختران تنها و بازمانده از ازدواج در جامعه غافل شدهایم و هیچ برنامهای برای آنها نداریم. در حالی که جامعهی ما نیازمند برنامههای اجتماعی جدید است و باید برای این افراد چارهای اندیشید. مسئولان امر باید به فکر این افراد باشند و علاوه بر ارائهی تسهیلات ازدواج با دادن یکسری مسئولیتها به آنها برایشان کار ایجاد کرده و احساس مفید بودن را به آنها القا کنند.
طلاقهای زود هنگام اطرافیان، زندگیهای پر از دعوا و کشمکش و یا دچار طلاق عاطفی، باعث ترس برخی دختران شده و مانع تن دادن آنها به ازدواج میشود که «بندورا» از آن به عنوان یادگیری اجتماعی نام میبرد