زنگ خطر! وقتی فضای استادیومی بر همه جامعه حاکم می شود
آویدنیوز: برای آن هایی که در ماه چند بار فضای استادیوم های ورزشی را تجربه می کنند، هیچ چیز ترسناک تر از این نیست که جو حاکم بر استادیوم ها را در بخش های دیگر جامعه و فراتر از مرز سکوهای ورزشگاه ها با پوست و گوشت خود تجربه کنند.
فضای سکوهای ورزشگاه، فضای کُری است و شعار آن هم به بدترین حالت خودش بر علیه هواداران رقیب… هرچقدر هم به هواداران تمام تیم های دنیا درس اخلاق داده شود اما سر بزنگاه حتی برای هوادار رقیب بازهم طلب مرگ در شعارهایش می شنوی و ریشه و تبار هفت جد یک تیم و هوادارانش را به چالش می کشند! حالت دست ها در این بزنگاه ها از مشت گره کرده هم فراتر می رود و دما برروی سکوها به داغی مثبت ۱۸ می رسد.
همه این ها ذات سکوهای ورزشگاه است و در تمام دنیا هم وجود دارد و درست با کشیده شدن سوت پایان بازی، دوباره خیلی از این دشمنان خونی برروی سکوهای ورزشگاه، در بیرون از فضای ورزشگاه در یک ماشین می نشینند و به سمت خانه هایشان می روند و فردا مغازه هایشان را کنار هم باز میکنند و روی یک نیمکت، کلاس درس را آغاز می کنند و همه چیز در بیرون از ورزشگاه تمام می شود…
اما امان از جامعه ای که این فضای استادیومی، فراتر از مرز ورزشگاه هایش و وسیع تر از سکوهای استادیوم، بر تمامی بخش های جامعه اش رخنه کرده باشد…جامعه ای که دیگر طلب مرگ و شعارهای مثبت ۱۸ آن دیگر ناشی از رنگ های لباس ورزشی داخل زمین نباشد و قطب بندی اجتماعی آن به حدی شدید شده باشد که دیگر نتوان بحث اقل و اکثر را وسط کشید و این قطب بندی را با گفتن انشالله که گربه است نادیده گرفت!
وقتی جامعه ای دچار قطب بندی های خطرناک می شود و وقتی فضای استادیومی را در سطحی بسیار فراتر از سطح ورزشگاه ها در جامعه احساس کردی یعنی یک جای کار به شدت لنگ دارد؛ یعنی جامعه شناسی اجتماع به بیراهه رفته است؛ یعنی یکپارچگی خراش برداشته است و این یعنی زنگ خطر برای اینکه اگر بازهم این موضوع نادیده گرفته شود، در جایی جامعه را دچار گسستگی می کند که کار از کار گذشته باشد.
حاکم شدن فضای سکوهای ورزشگاه ها بر محاوره و کلام روزمره مردم یک اجتماع یعنی اینکه جامعه شناسی و تبارشناسی اجتماعی آن جامعه نیاز فوری به بازنگری دارد. یعنی اینکه حاکمیت باید دوباره سررشته پیوند اجتماعی جامعه خود را به دست بگیرد. یعنی اینکه باید قبول کرد که آن جمعیت باید سرفصلی جدید برای پیوند به یکدیگر را تعریف کند.
زنگ خطر هم برای این جوامع وقتی خیلی گوش خراش به صدا در می آید که نمادهای وحدت ملی مثل تیم های ملی ورزشی به جای آنکه وحدت بخش شوند خود عاملی برای آشکار کردن نزاع می شوند. ساختار و یکپارچگی این جوامع نیاز به بازنگری اساسی دارد تا مبادا فضای استادیومی حاکم شده بر این جامعه عمرش طولانی تر از وحدت و یکپارچگی آن جامعه شود.