گفتوگو با ابراهیم جهانگیری، مدیر کل سابق آموزش و پرورش کرمان
آویدنیوز: «ابراهیم جهانگیری» متولد ۱۳۳۶ و دارای کارشناسی ارشد در رشتهی مدیریت آموزشی است. وی از خانوادهی معظم شهداست که دو برادر بزرگوارش بهنامهای «یعقوب» و «محمد» در جبهههای نبرد حق علیه باطل، دعوت حق را لبیک گفته و به فیض شهادت نائل آمدند. برادر دیگر وی «اسحاق جهانگیری» در حال حاضر معاون اول رییس جمهور است. «مهدی» که از فعالان بخش خصوصی و اقتصادی است، اخوی دیگر اوست.
وی دوران خدمت در آموزش و پرورش را با آموزگاری در شهرستان سیرجان آغاز کرده و مدتی هم مدیر کل آموزش و پرورش کرمان بوده است. در ادامهی گفتوگو با چهرههای استان کرمان، با «ابراهیم جهانگیری» گفتوگو کردیم.
ابراهیم جهانگیری را معرفی کنید.
اول فروردین ماه سال ۱۳۳۶ در خانهای که پدرم کارگر معدن و مادرم خانهدار بود؛ به دنیا آمدم. ما پنج پسر و دو دختر بودیم. من بزرگترین فرزند خانواده هستم و برادر دیگرم «اسحاق» معاون رئیس جمهور، فرزند دوم خانواده است و دو برادر دیگرم هم شهید شدند. «مهدی»، اخوی دیگر هم که در بخش خصوصی مشغول به کار است. ما به خاطر شغل پدر، در شهرک معدن اسفندقه واقع در شهرستان بافت زندگی میکردیم. پدرم به تحصیل ما علاقهمند بود و از جمله بانیان احداث مدرسهی ابتدایی در این شهرک شده بود. شش سال ابتدایی را در این مدرسه گذراندم و برای گذراندن سیکل دوم یعنی دبیرستان به سیرجان رفتم. در خرداد ماه ۱۳۵۴ دیپلمم را در رشتهی طبیعی (علوم تجربی) گرفتم. آن سال به دلیل محدودیتهای پذیرش آن زمان، در کنکور قبول نشدم و از آنجا که سن من هم برای خدمت سربازی، یک سال کم بود؛ بنابراین به سرچشمه رفته و در یک شرکت شروع به کار کردم. بعد هم به خدمت سربازی رفتم.
اما یک صدم در معدل، سرنوشت مرا تغییر داد و من معلم شدم. تا امروز ۳۵ سال است که در آموزش و پرورش خدمت و به این شغل افتخار میکنم.
بعد از پایان سربازی و شروع به کار در سال ۱۳۵۸ با خانم «ستاره اسماعیلزاده» ازدواج کردم که همسرم هم معلم راهنمایی و فوق دیپلم زبان انگلیسی بودند .
ثمرهی ازدواج ما هم ۴ فرزند به نامهای محمد، زهره، زهرا و فاطمه است که دو تای آنها دوقلو هستند. یکیشان کارشناسی مهندسی الکترونیک دارد و در بخش خصوصی کار میکند و قُل او هم مهندسی مکانیک دارد و در شرکت لاستیک بارز کار میکند. فرزند سوم و چهارم من هم که دختر هستند؛ به ترتیب کارشناس ارشد معماری و دندانپزشک هستند.
در حال حاضر پدرم چند سالی است که به رحمت خدا رفته ولی مادرم در قید حیات هستند و من فکر میکنم هر چه که داریم از طینت و نَفَس پاک و مدیریت خوب والدینمان است. ما همیشه قدردان زحمات و تلاش آنها هستیم.
رابطهی مدیر کل آموزش و پرورش سابق کرمان در دوران مدرسه با معلمها و مدرسه چگونه بود؟
معلمهایم را دوست داشتم ولی به دلیل شرایط سختی که آن زمان در تعلیم و تربیت وجود داشت؛ ما درک درستی از جایگاه، منزلت و قدر معلم نداشتیم و به درستی قدرشناس معلمان نبودیم امروز به درستی میدانم که معلمان چه انسانهای ارزشمندی و تاثیرگذاری بودند؛ دستهای آموزگارانمان را با عشق میبوسم. زیرا الان میفهمیم چه نقش بزرگی در زندگی و آیندهی ما داشتند. خاطرم هست معلمی داشتیم به نام مرحوم «خواجه کریمالدینی» که به ما زیستشناسی درس میداد. ایشان زنگهای تفریح که همه مشغول استراحت بودند؛ به کلاس میرفت و بخشی از درس را روی تخته سیاه آنروز به تصویر میکشید تا شاگردان وقتی وارد کلاس میشوند، بدون وقفه کار تدریسش را شروع کند و هر دفعه هم در هنگام تدریس، یک نکتهی اخلاقی بیان میکرد؛ نکاتی که به ما جهت داد و مسیر زندگی ما را مشخص کرد و ما مدیون این افراد هستیم.
از دوران خدمتتان در آموزش و پرورش تا مدیر کل شدنتان در این اداره را بگویید.
من در آموزش و پرورش به صورت پلکانی خدمت کردم، یعنی از مدیریت دبستان باستانی پاریزی در سیرجان کارم را آغاز کرده و با مدیریت در بخشهای مختلف آن مانند مسئول نمایندگی آموزش و پرورش پاریز سیرجان و معاونت پرورشی این شهرستان، رئیس آموزش و پرورش شهرستان بردسیر، رئیس آموزش و پرورش شهربابک، معاون آموزش عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان کرمان، رئیس مرکز آموزش نیروی انسانی آموزش و پرورش استان کرمان، معاون متوسطه و فنی و حرفهای آموزش و پرورش استان کرمان، مدرس مراکز تربیت معلم و… کارم را ادامه دادم تا اینکه مدیر کل آموزش و پرورش کرمان شدم. یعنی یکدفعه به این سمت منصوب نشدم.
به نظرتان بهترین کاری که در دوران مدیرکلی آموزش و پرورش استان کرمان انجام دادهاید؛ چه بوده است؟
من نقطهی مثبت کارم در این دوره را «برقراری روابط انسانی همراه با احترام و عزت با همکارانم» میدانم. به نظرم هر جا رابطهی صمیمی بین من و همکارانم ایجاد میشد؛ برای من برگ برنده و نقطهای مثبت بود. همیشه با خودم فکر میکردم روزی که از این دستگاه با ۵۰ هزار نیروی انسانی خارج شوم و دیگر مدیر کل نباشم؛ چگونه با من برخورد خواهند کرد؟
خوشبختانه این برخوردها را سال ۹۴ که دیگر سمت مدیریت را نداشتم؛ تجربه و احساس کردم. آنها با همان برخوردهای خوبشان مرا شرمنده کرده و مرد اخلاق و فرهنگ خطاب میکردند؛ که این برای من سرمایهی عظیم و خوبی است. یا در جلسهی روز پایانی رفتنم از آموزش و پرورش، تقریبا تمامی کسانی که حضور داشتند؛ نگران وضعیت آموزش و پرورش بودند.
زیرا کمتر کسی بود که نزد من میآمد و حتی اگر جواب درخواستش منفی بود؛ ناراضی میرفت. به عنوان مثال آنهایی که انجام کارشان مقدور نبود؛ هم میگفتند خوشحالیم که ضوابط را رعایت کرده و حداقل درد ما را احساس و مشکلاتمان را درک میکنید.
نکتهی مثبت بعدی کار من در این سمت، تلاش برای توسعهی مشارکت (مشارکت در ساخت و ساز، اجرای برنامه، مشارکت فکری و توسعهی مدارس با مشارکت بخش غیردولتی و …) بود. روزی که من مدیر کل شدم؛ شاید حدود ۱۳۰۰ پروندهی متقاضی مشارکت داشتیم که مدتها بود خاک میخوردند، همکاران من ظرف مدت یک ماه تکلیف آنها را روشن کردند. در توسعهی مدارس شبانهروزی تلاش کردیم و در این خصوص بسیار حساس بودم که خوشبختانه در آن زمان کارهای خوبی هم در این زمینه انجام شد
من وقتی میدیدم یک مدرسه دارای حداکثر فرصتها و امکانات آموزشی است ولی مدرسهی دیگر حداقلها را ندارد؛ ناراحت میشدم. زیرا همهی دانشآموزان این دو نوع مدرسه، شهروند جمهوری اسلامی بودند و بایستی فرصتها و امکانات آموزشی مطلوب در اختیار هر دو گروه قرار میگرفت.
بنابراین سعی کردیم توجه به مدارس شبانهروزی، احداث مدارس نمونه دولتی در بیشتر مناطق محروم و جذب خیرین مدرسه ساز، این مشکلات را کمتر کنیم. فلسفهی ما از گسترش این نوع مدارس، استفادهی دانشآموزان مستعد محروم و روستایی از امکانات و کادر آموزشی خوب بود.
در دوران مدیر کلی تعدادی مدرسه را به صورت مشارکتی در اختیار بخش خصوصی قرار دادیم. به این صورت که مدیریت و پرداخت شهریه با ما و و جذب نیروی کار و آموزش دانشآموزان با بخش غیردولتی بود. که در این راستا ۱۱ هزار دانش آموز محروم به خصوص در مناطق جنوبی استان که نمیدانستند مدارس غیردولتی چیست؛ در چنین مدارسی پذیرش شدند. ضمن اینکه بخش غیردولتی مسئول آموزش این دانشآموزان، نیروی آزاد آموزشی خوب جذب کرده بود به طوریکه در آن سال حدود ۵۰۰ نیرو به همین طریق جذب بازار کار شدند. این طرح کمک کرد تا مشکل ما در کمبود معلم حل شود.
باید بگویم گرچه وظیفهی دولت ایجاد و احداث مدارس و تامین امکانات آموزشی است اما از آنجا که تعداد دانشآموزان زیاد و منابع دولتی کم است؛ گِره این مشکلات توسط مردم باز میشود. ما باید در جهت تقویت مشارکت مردم و مشارکت آنها در تامین منابع مالی بکوشیم. باید در سبد زندگی افراد جایی برای تحصیل و آموزش فرزندانشان وجود داشته باشد. من از جمله کسانی هستم که مشوق رشد و توسعهی مدارس غیردولتی هستم.
از سختیهای کارتان بگویید.
همیشه میگویم دو کار خیلی سخت است یکی حکومتداری و دیگری مدرسهداری. به نظر من سختی مدرسهداری برقراری ارتباط خوب است حالا چه با معلم چه با دانشآموز و چه با والدین آنها و …ضمن اینکه بعضی مسائل باعث ناراحتی ما میشد اینکه معلمان جوان در اوایل زندگی و خدمت بایستی به دورترین نقاط استان میرفتند و از خانواده دور میشدند و یا مشکلات زیادی داشتند که ما نمیتوانستیم کاری برایشان انجام دهیم یا معلمهایی که با داشتن بیماریهای سخت و مشکلات فراوان، سرکلاس میرفتند و ما نمیتوانستیم مشکلات آنها را حل کنیم.
علت استعفای شما از مدیر کلی آموزش و پرورش چه بود؟
علت شرکت و مشارکت سیاسی در انتخابات مجلس بود که به دلایلی ناتمام ماند.
و درحال حاضر چه میکنید؟
من معلم هستم و از اول مهرماه در دانشگاه فرهنگیان کرمان مدت باقیمانده از خدمتم را انجام خواهم داد.
یعنی غیر از آموزش و پرورش سمتی را قبول نمیکنید؟
از ابتدای شروع کار هر کجا که به من مسئولیتی سپرده شد، اگر احساس میکردم از عهدهی آن برمیآیم؛ پذیرفتم و انجام دادم. من خودم را مدیون نظام جمهوری اسلامی و خانوادههای شهدا میدانم که با ایثارگریهایشان، این نظام و جامعه را حفظ کردند و ما باید هر جا که هستیم؛ به گونهای کار کنیم که مردم احساس کنند خادمانشان، خادمان واقعی هستند؛ چه در آموزش و پرورش چه در جاهای دیگر. قبول دارم در آموزش و پرورش، نواقصی وجود دارد و واقعا مشکلات مالی هست؛ اما واقعیت این است که چیزهای بسیار خوب و معنوی هم دارد که در نهایت انسان را راضی و خرسند میکند. ما معلمها هر کجا که برویم؛ غریبه نیستیم. زیرا در هر جمعی که ورود میکنیم؛ یا دانشآموزانمان را میبینیم یا والدین آنها و یا همکارانمان را و به نوعی با بیشتر افراد آشنا هستیم و این یک ثروت بزرگ اجتماعی است. اینکه اعتماد مردم نسبت به آموزش و پرورش از همه جا بالاتر است و به همین جهت دوست دارم این مدت مانده خدمت را هم در این سازمان باشم.
از این که برادر شما از چهره های مشهور سیاسی است، چه مزایا و حسی دارید؟
احساس خاصی ندارم. به دلیل خدمات و سمتهایی که ایشان قبلا داشتند؛ وقتی معاون اول رییس جمهور شدند برای ما تازگی نداشت؛ اسحاق جهانگیری پیش از این سمت، چهار سال استاندار اصفهان، دو دوره نمایندهی مجلس و نیز در دورهی اصلاحات وزیر بوده است و به همین دلیل طبیعی بود از توان و نیروی ایشان که از نیروهای باتجربه، مطلع و آگاه به مسائل اجرایی کشور بودند؛ در دولت تدبیر و امید هم استفاده شود. وقتی در مسیر حل مشکلات مردم که از گذشته تاکنون وجود داشته ؛ گام بردارد؛ احساس خوبی داریم و احساس رضایت به ما دست میدهد.
و صحبت پایانی شما
باید قدردان معلمها و فرهنگیان عزیز، این انسانهای فرهیخته، از خود گذشته، صبور، مهربان و لطیف که کودکان و نوجوانان را هم از جهت مذهبی و هم علمی، سیاسی اجتماعی در آغوش پرمهر خود پرورش میدهند، باشیم.