خیانت یکی از عوامل اصلی طلاق است
آوید نیوز ـ «روزی که با خشم طلاق نامه را امضا کردم و با عجله از دفترخانه بیرون آمدم، خُنکیِ هوای پاییز به صورتم خورد. از این که خودم را رها دیدم، به وجد آمدم؛ از این که فرزندم با خودم زندگی میکند و با فراغ بال میتوانم زندگی کنم. آن روز آنقدر ذوق زده بودم که تصمیم گرفتم درسم را ادامه بدهم، احساس میکردم خونی تازه در رگهایم به جریان افتاده، آزاد و رها. یکی دو ساعت در خیابانها پرسه زدم. نم باران سر تا پایم را خیس کرد. از این که نه چتری داشتم و نه بالاپوش ضخیمی، ناراحت نبودم. از این که نباید نگران دیرآمدنها و دروغ گفتنهای مردی باشم که برایش کوچکترین ارزشی نداشتم، احساس شعف میکردم. آن روز پاییزی، ساعتها، انبوه برگهای نیمه تر و زرد را لگد کردم و برای خودم و فرزندم برنامهریزی کردم. من نتوانستم او را و دنیا را تغییر دهم ولی میتوانستم خودم را تغییر بدهم و به بخشی از خواستههایم برسم.»
درست است که پیمانشکنی نقض یک طرفهی تعهدات متقابل زناشویی است که برخی آسیبهای روانی را هم برای زوج موردِ خیانت واقع شده به همراه میآورد، اما این مطلب به آن معنا نیست که پیمانشکنی، پایان قطعی یک زندگی مشترک و انتخاب طلاق به عنوان تنها راه است
یکی از مهمترین علت طلاقهای امروزی، مسألهی «خیانت» است. پیمانشکنی زناشویی، یکی از واقعیتهای تلخ هر زمان و به خصوص دوران معاصر و متأسفانه یک پدیدهی کم و بیش رایج است. بسیاری از مردم، نتیجهی پیمانشکنیِ همسر را بدتر از مرگ وی میدانند؛ چرا وقتی که یکی از زوجین میمیرد، دیگری علیرغم احساس ناراحتی و تنهایی با اشتیاق، خاطراتِ با او بودن را مرور میکند و از این طریق به عشق خود ادامه میدهد. به عبارت دیگر روابط بعد از مرگ همسر، همچنان باقی میماند ولی بعد از پیمانشکنی، این گونه نیست و در اغلب موارد، اولین راه حلی که بعد از آگاهی از خیانت همسر به ذهن زوج آسیب دیده خطور میکند، «طلاق» است.
در حال حاضر علت مراجعهی بسیاری از افرادی که مشکلات خانوادگی دارند؛ به دفاتر وکلا، خیانت همسرانشان است. قدیمترها هر کجا که صحبت از جداییها به دلیل خیانت بود، تنها خیانت مرد به زن در ذهنها تداعی میشد ولی امروزه خیانتها هم دوجانبه شده است و نمیتوان گفت که تنها این مرد است که به زن خیانت میکند، تعداد مراجعات به مراجع قضایی، دفاتر وکلای دادگستری و شنیدن ماجراهای زندگیشان، گویای آن است که زنان نیز در خیانت از مردان باز نماندهاند و در پیش قدم گردیدن در طلاق، گوی سبقت را از مردان ربودهاند.
تمامی اینها داستانهای تلخی است که بهطور معمول در دفاتر وکلا شنیده و یا دیده میشود اما آنچه که همواره برایم سوال برانگیز است این که چه چیزهایی باعث میشود که یک زوج در وادی خیانت قرار گیرند؟! و طلاق در این بین چه نقشی دارد؟!
آیا پیمانشکنی به واقع مرگ ارتباط زوجین است؟ آیا خیانت، یک بیماری لاعلاج است که چارهای به جز طلاق ندارد؟ آیا پیمانشکنی درمان هم دارد؟!
به نظر میرسد در پاسخ به این پرسشها باید گفت، درست است که پیمانشکنی نقض یک طرفهی تعهدات متقابل زناشویی است که برخی آسیبهای روانی را هم برای زوج موردِ خیانت واقع شده به همراه میآورد، اما این مطلب به آن معنا نیست که پیمانشکنی، پایان قطعی یک زندگی مشترک و انتخاب طلاق به عنوان تنها راه است.
دیدن روزانهی زنان و مردانی که در راهروهای دادگاهها، سردرگم پلهها را بالا و پایین میروند و گمان میکنند که با طلاق، رها خواهند شد و مدینهی فاضلهای دیگر در انتظارشان است، زجرآور است اما واقعیت این نیست. شاید بتوان به یقین گفت که جدایی و از هم پاشیدگی کانون خانواده در رویدادی به نام طلاق، یکی از تیرهترین و تلخترین رویدادهایی است که در زندگی برخی انسانها رخ میدهد. بیشک نمیتوان اثرات ویران کننده و در هم شکنندهی آن را بر انسانها انکار کرد. اکثر آنان که طلاق گرفته و متارکه کردهاند از نظر روحی و روانی، افت شدید میکنند، توانایی مدیریت زندگی خود را ندارند و اعتماد به نفس و ارادهی خود را نسبت به قبل از دست میدهند.
طلاق، فرآیندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد. به این معنا که طلاق صد درصد اتفاق نمیافتد و صرفا این مسأله به شکل حقوقی پایان میپذیرد اما مسائل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین میماند.
بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند، خود را فردی ناتوان و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند؛ با یکدیگر متفاوتند. عموما مردان، طلاق را یک حادثهی ناگهانی میدانند و زنان آن را به عنوان نقطهی پایانی بر یک فرایند طولانی قلمداد میکنند. شاید به همین دلیل است که زنها کمتر احساسات منفی دربارهی طلاقشان دارند اما در عوض این اتفاق برایشان تنشزاتر است.
بدیهی است زمانی که فردی اعتمادش را نسبت به کسی از دست میدهد، جلب مجدد اعتماد وی مشکل نه، بلکه بسیار مشکل میشود؛ اما مسلماً غیرممکن نمیشود. بنابراین همسرانی که از پیمانشکنی خود پشیمان میشوند، میتوانند بهجای فکر کردن به از هم پاشیدگی بنیان زندگیشان، با بهرهگیری از راهنمایی متخصصان و استفاده از برخی راهکارها برای بازسازی اعتماد از دست رفتهی همسرشان نسبت به خود، تلاش نمایند.
عکس: شیما رادمهر