آوید نیوز ـ بعضی وقتها سادهانگاری در مورد برخی اتفاقات و رویدادها، باعث بروز مشکلاتی برای افراد شده که باور کردن آن برایشان خیلی خیلی سخت بوده است. یعنی کارهایی را به صورتی عادی و بدون توجه به عواقب آن انجام دادهاند که منجر به متهم شدنشان در دادسرا و دادگاه و حتی به بازداشت و به زندان افتادنشان منتهی شده است. در این مطلب تلاش میشود به برخی از این اتفاقات به ظاهر ساده، اشارهای بکنیم و عواقب آنها را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
گاهی در خیابان کسی جلویمان را می گیرد و خواهان انتقال وجه از طریق عابربانک ما به فرد ناشناس دیگری میشود و در ازایش پول نقد میدهد. این مساله میتواند دردسر ساز باشد چرا که شما نمیدانید این پول به چه دلیل باید به حساب شخص دیگری واریز شود و میتواند در ادامهی روندی مجرمانه باشد
اعتمادهای یهویی
همیشه در اطراف ما کسانی هستند که با دلیل یا بدون دلیل به آنها اعتماد داریم و معمولا در مقابل خواستههایی که از ما دارند، با علامت سوال مواجه نمیشوند اما همین اعتماد گاهی کار را به جاهای باریک میکشاند. مثلا خیلی وقتها دوست و آشنا از ما درخواست میکنند که اتومبیل شخصی خود را در اختیار آنها قرار دهیم. یکی دو ساعت، نصف روز و یا یکی دو روز. خب در این وضعیت رودربایستی مقابل ما سینه سپر میکند و سوئیچ اتومبیلمان را در اختیار فرد دیگری میگذاریم. شاید این موضوع را عادی بدانید و اگر از شما درخواست نمایم در لحظهی تصمیم در این مورد اندکی درنگ کنید؛ با خود بگویید این درنگ، دور از مرام و معرفت است اما باید عنوان نمایم که در موارد زیادی همین کار عادی، منجر به انجام خلافهایی شده است که صاحب ماشین را مدتهای مدید درگیر اتفاقات قضایی نفسگیر کرده است. با آن خودرو، مواد ممنوعه جابهجا شده است و عملا شما به عنوان صاحب خودرو، در زمرهی مباشران و معاونان جرم قرار گرفتهاید و تا بیایید و ثابت کنید که اعتماد کردهاید و اتومبیل خود را به صورت معمول در اختیار یک فرد قابل اعتماد قرار دادهاید و نقشی در ارتکاب جرم نداشتهاید روزگارتان به تیرگی گراییده است. برخی پروندههای موادمخدر در دادگاه انقلاب، مؤید همین موضوع و اتفاق است. به زبان ساده اینکه طرف با اتومبیل دوست و آشنای خود، موادمخدر حمل نموده و او را تا مدتهای مدید، دچار مشکل و دردسر کرده است.
مطلب دیگری برگرفته از یکی از پروندههای موادمخدر نیز میتواند قابل توجه باشد. آقای x با دوستش تماس میگیرد که «فردی برایت یک کولر آبی میآورد و لطف کن از طریق یکی از باربریهای کرمان آن را برای من در تهران ارسال کن.» آن بیخبر از همه جا نیز به رسم رفاقت و با کمال میل، همین کار را میکند اما چندی بعد به اتهام مشارکت در قاچاق ۵۰۰ گرم هرویین بازداشت میشود.
دو سال بازداشت و رفتن تا پای اعدام و شاید اگر گوشی او، مکالمات فیمابین او و دوستش را ضبط نمیکرد، کار از کار برایش می گذشت… وی تبرئه که شد فهمید روزگار میتواند با آدمیزاد چه بکند.
در این میان موارد دیگری نیز قابل بیان است. اینکه گاهی در خیابان کسی جلویمان را میگیرد و خواهان انتقال وجه از طریق عابربانک ما به فرد ناشناس دیگری میشود و در ازایش پول نقد میدهد نیز گاهی میتواند دردسر ساز باشد چرا که شما نمیدانید این پول به چه دلیل باید به حساب شخص دیگری واریز شود و میتواند در ادامهی روندی مجرمانه باشد.
اینکه فردی از شما گوشی همراهتان را طلب میکند تا با فرد دیگری تماس بگیرد نیز از همین منظر قابل توجه است و ممکن است بعدها برای پاسخگویی در مورد آن تماس، به مراجع قضایی بکشاندتان. دادن سیم کارتی که به نام شما خریداری شده به دوست و آشنا نیز از مواردی بوده که بارها فرد را به حضور مکرر در مراجع قضایی کشانده است.
خودرویتان را که فروختید؛ سندش را هم منتقل کنید
بارها شده است که فردی خودرویش را به صورت سند عادی به دیگری فروخته و طرفین رفتهاند پی کار خود! بعد از مدتی فرد با اخطار مراجع قضایی برای حضور در دادسرا مواجه شده و یا از همان بدو امر، بازداشت شده است. بله! با خودرویی که سندش به نام شماست؛ مواد مخدر جابهجا شده و یا اتومبیل یک قاتل بوده است… به همین سادگی گیر افتادهاید در یک وضعیت خودساخته.
خیلیها این روزها همین شرایط را برای خود ایجاد میکنند و بعدها باید کلی هزینهی روحی و مالی بدهند تا آب رفته را به جوی بازگردانند. واقعیت این است که مالک ماشین از نظر قانون کسی است که سند به نام وی است و روشن است که در صورت بروز اتفاقات مجرمانه، پلیس بدوا به سراغ صاحب سند خواهد رفت. چه بسا سالها از فروش یک خودرو گذشته باشد و به قول معروف چندین دست هم چرخیده باشد اما با بروز رویداد مجرمانه، شما جزو اولین متهمان خواهید بود.
پس هر زمان اتومبیل خود را فروختید، در اسرع وقت، سند آن را نیز به نام خریدار منتقل نمایید.
تا میتوانید فحش ندهید، مراقب ضرب دستتان هم باشید!
خیلیها روحیهی حساسی دارند و به محض ایجاد یک موقعیت چالشی با افراد دیگر، به سرعت میخواهند طرف را سرجایش بنشانند. حالا یا با زبانشان و یا با مشتشان! این کارها اصولا خیلی خطرناک است. چرا؟ چون در موارد بسیاری همین ناسزا و فحشی که دادهاید؛ میشود مستمسک یک شکایت کیفری مبنی بر توهین و فحاشی از سوی طرف و میتواند راحتتر از آنچه که فکر کردهاید، به دادسرا و دادگاه هدایتتان کند و یا مشتی را که به ناگهان حوالهی طرف کردهاید؛ اگر در یک حالت خوشبینانه به گیجگاهش نخورده باشد و به بینی و دهان او بخورد و یک شکستگی در بخشی از صورت و یا دندانهای او به وجود آورد. این را هم بدانید که علاوه بر استفاده از چاقو و ضرب و جرح با آن، شکستگی و نقص عضو با همان یک مشت هم میتواند فرد را دچار محکومیت زندان بکند. به همین سادگی… . بماند که میلیونها تومان محکومیت به پرداخت دیه هم میتواند روی دست آدم بماند! جالب اینکه هنوز خیلیها فحش و ناسزای خود را از طریق پیامک و تلگرام نثار دیگری میکنند و یک ردپای بزرگ از خود به جا میگذراند که با هیچ چیز پاک هم نمیشود.
در مواردی هم طرف بیآنکه به عواقبش فکر کند، در یک درگیری لفظی و فیزیکی با دیگری اقدام به تخریب وسایل متعلق به دیگری میکند. مثلا شیشهی منزل و یا خودروی طرف را میشکند. این کار زندان دارد. گاهی هم این اتفاق افتاده است که فردی برای مطالبهی طلبش به در خانهی بدهکار مراجعه کرده و کار به مشاجره رسیده و خواسته و ناخواسته این درگیری به درون منزل بدهکار رسیده است. بعد طلبکار دیده است با شکایت طرف و گزارش مرجع انتظامی، صاحب یک اتهام زندانآور شده است: «ورود به عنف»
این امضا مسئولیت دارد
در پروندههای متعدد جزایی، افرادی را دیدهام که ملک خود را به دیگری فروختهاند و بعد چک خریدار پاس نشده و یا مثلا قسط دوم را به حساب نریخته است. بعد فروشنده در یک اقدام خودجوش رفته و همان ملک را به دیگری فروخته است بدون اینکه مراحل قانونی فسخ قرارداد اولش را طی کند. بعد هم خیلی راحت در دادگاه متهم شده است؛ متهم فروش مال غیر… خب باید گفت این امضا، مسئولیت دارد و گاهی میتواند آدم را در آستانهی ورودی زندان قرار دهد. امضای روی چک بیمحل و یا امضای سند فروش مال منقول و غیرمنقولی که یک بار آن را فروختهایم. یک امضای بیحساب و کتاب، میتواند حتی سالها بعد یقهی صاحبش را بگیرد و موجد یک پروندهی سنگین قضایی باشد. زیرا امضای زده شده اغلب پس گرفتنی نخواهد بود. با این مطلب قصد ایجاد تشویش در ذهن کسی را نداشتیم و قرار هم نیست در امور روزمره از آن سوی بام بیفتیم اما مواردی وجود دارد که در بسیاری از پروندههای جزایی، ردشان دیده میشود و ناشی از سهلانگاری در برابر موقعیتهایی است که ممکن است در مقابل ما قرار گیرند. شاید بایستی در مواجهه با دیگران، برخی موارد را که کمتر جدی گرفتهایم، با وسواس بیشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و از کمی از رودربایستیهای معمول با خودمان و دیگران فاصله بگیریم.