آویدنیوز: فاصله تراژدی با درام جنس یک فریاد است…دقیقا مثل دو جنس فریادی که تارهای صوتی حسن یزدانی بعد از پایان کار خودش در المپیک ساطع کرد و فریادی که بعد از مسابقات قهرمانی جهان سرداد…جنس فریادی که سیگنال غم و شادی مخاطب تو را هم تنظیم می کند و جنس فریادهای آن ها را نیز همراه با تو…
حسن یزدانی همین دو ماه پیش بود که برای کمتر شنیده شدن فریاد تراژیکش مشت هایش را روانه وسایل رختکن می کرد اما او دیشب این مشت ها را آزادانه به تشک کشتی می کوبید و با هر ضربه غم مانده در این مشت ها را آزاد کرد تا با بدنی تهی و خالی مفهوم بال در آوردن از شادی را برای آدمی معنی کند…
جنس ورزش برای همین است که به دل می نشیند… ورزش دقیقا مثل همان فیلم است که در طول سناریوی خود فرصت گرفتن انتقام را به قهرمان می دهد و البته ورزش جایی حتی شیرین تر از فیلم می شود که بدانیم قهرمان دیگر به هنر نویسنده به انتقام نرسیده است که با زور همین بازویی که مشت بر تشک می کوبد به شیرینی انتقام البته از جنس مثبتش لبخند می زند…
دیشب حس انتقام گیری حسن بزدانی به عظمت همه ایران بود وقتی که یک ملت حداقل ذره ای از سرخوردگی های خود را در فیتیله پیچ های یزدانی گذاشته بودند و با هر زیرگیری او گویی بر غول مشکلات خودشان فن کمر می زنند… درست مثل همان روز که یزدانی در چند ثانیه طلای المپیک را از دست داد و همه ما تخم مرغ های بداقبالی های خودمان را در سبد یزدانی گذاشتیم و با او به سوگ مشترک نشستیم…و به همین خاطر است که دیشب دم همه ما گرم شد وقتی یک بار دیگر بهانه ای پیدا کردیم تا خودمان را این بار در کام یک قهرمان شریک کنیم نه در ناکامی اش…