وقتی حرف از افزایش آمار طلاق میشود؛ به چه فکر میکنیم؟
آوید نیوز: برای یک وکیل دادگستری، پروندهی طلاق میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد… اینکه در هر حال بنا به حرفهای که دارد؛ با این موضوع نیز برخوردی مثل سایر پروندههایش داشته باشد و به بهترین نتیجهی ممکن از نگاه صرف حرفهای یعنی ایجاد شرایط قانونی برای صدور حکم طلاق در کوتاهترین زمان ممکن فکر کند و یا این پرونده را با ماهیتی دیگر گونه ببیند و به قیمت از دست دادن پرونده، به راهی غیر از فروپاشی یک خانواده فکر کند و زیر بار وکالت پروندهی منتهی به طلاق نرود و عنوان نماید زیر صورتجلسهی دادگاه طلاق را «من» امضا نخواهم کرد و یا با سنجش موضوع و بررسی دلایل و زوایای رسیدن موکلش به این مرحله، به دنبال کسب موقعیتی تابع شرایط طرفین پرونده و در برگیرندهی مصالح آنها باشد. در این حالت وکیل پرونده، از ابتدا به دنبال دستیابی به نتیجهای که همان «طلاق» باشد؛ نیست و با صرف وقت، وضعیت و به قولی حرف حساب طرفین، پرونده را بررسی میکند تا بهترین شیوه را برای حضور حرفهای خود در پرونده انتخاب کند. یعنی تلاش میکند که اگر نتیجهی کار، صدور حکم جدایی و طلاق هم بود؛ این نتیجه بهترین نتیجهی ممکن باشد و پایانی بهتر از این، برای موضوع نباشد؛ چرا که برای طلاق یعنی مرگ یک کانون خانوادگی با تبعاتی اسفناک به خصوص برای فرزند یا فرزندان احتمالی آن خانواده و برای وضعیت منتهی به مرگ و فروپاشی، درنگ لازم است…
این روزها زوجهای اغلب جوان، با دلایل و بهانههای متفاوت پا به عرصهی جدایی از یکدیگر میگذارند و با توجه به حجم بالای پروندهها، بالتبع این بهانهها نیز بیش از هر زمانی، رنگ و بوی متفاوت و متنوعی دارند. اگر چه همان دلایل سنتی مثل مسائل اعتیاد و مشکلات جنسی هنوز در بیان دلایل اصحاب پرونده قابل توجه هستند اما دیگر باید طلاقهای دورهی فعلی را از زوایایی دیگر و به روز شده نسبت به گذشته دید. یعنی به نظر میرسد لازم است کسانی که به نوعی در روند رسیدگی به یک پروندهی طلاق دخیلند -اعم از وکیل، قاضی و مشاور- در این زمینه «نظرگاهی» فراتر از محدودهی گذشته داشته باشند و با توجه به مقضیات زمان، به این مساله بپردازند.
قشر مورد توجه این مطلب نیز وکلایی هستند که به نوعی در این زمینه فعالند و همانطور که گفته شد در دستهی سوم وکلایی قرار میگیرند که در جریان یک پروندهی طلاق، به آنها مراجعه شده است. قاعدتا موضوع طلاق با توجه به پیچیدگیهای آن، فراتر از آن چیزی است که صرفا در کتابهای قانون در مورد آن مطلب و راه حلی باشد و دانستن از علومی چون روانشناسی و جامعهشناسی و حتی اقتصاد ولو به صورتی نه چندان عمیق، تجزیه و تحلیل موضوع را برای یک وکیل آسانتر میکند. آنچه که ملموس است اینکه صحبتهای بسیاری از زوجهایی که برای طلاق مراجعه میکنند دیگر از جنس اهل طلاق یکی دو دهه پیش نیست و بدون اینکه به آن بنبست های قدیمیترها برسند؛ به دنبال جدایی هستند.
خیلی از خانمها از همان اوان ازدواج، حق طلاق میخواهند و خیلی از آقایان از همان اوان ازدواج، روی پایدار ماندن شرایط خانوادهای که تشکیل دادهاند؛ حساب نمیکنند! در یک شرایط متفاوت با گذشته، حالا برنامههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی و ارتباطاتی به مراتب گستردهتر از گذشته در روابط بین فردی زوجها اثر میگذارند و حریم خصوصی معنای گذشته را ندارد. آدمها در قالبهای مجازی بسیار به هم نزدیک شدهاند و از حال و وضعیت و وجود هم باخبرند و حتی زمان، ماهیتی دیگرگون پیدا کرده است. سرگرمیها، متفاوت شده و سطح تاثیرپذیری افراد از رویدادها و آدمهای پیرامون، بسی بیش از گذشته شده است. دیگر آدمهای تاثیرگذار فقط آنها که میبینیمشان، نیستند و هر کسی از هر جای این کره خاکی میتواند روی ذهن و روان دیگران تاثیر بگذارد. اخبار و رویدادها با سرعتی شگرف منتقل میشوند و تاثیرشان را به صورتی باور نکردنی فرسنگها آن سو تر، به جا میگذارند.
در این بحبوحهی ناشی از عصر دیجیتال و ماهواره، رفتار آدمها نیز بسیار متفاوت و کنش و واکنشهایشان پیشبینی ناپذیرتر شده است. در چنین دورهای است که رنگ و بوی طلاق نیز متفاوت شده و جملهی «بسوز و بساز» عملا خریداری ندارد و از سوختنها و ساختنهای زن و شوهرها چیزی مانند خاطره و نوستالژی در ذهنها مانده است و برای بسیاری از مردم، دیگر امر قابل ستایشی محسوب نمیشود. ریشسفیدیها دیگر بسان گذشته جواب نمیدهد چه اینکه بارشهای فرهنگی-بدون قضاوت در مورد بدی یا خوبی آن- تاثیرگذاری نصایح بزرگترها را به حداقل رسانده است.
در این وضعیت ریشهی هر طلاقی به صورتی روشن، متفاوت از طلاقی دیگر است و علاوه بر کلیات ناشی از فرهنگ و اقتصاد و اجتماع، جزئیاتی دارد که ابعادش را بایستی به دقت بررسی کرد. اینکه حالا یک وکیل که علم حقوق خوانده چگونه باید نقشی مؤثر و البته مثبت در گیر و دار طلاق دو نفر ایفا کند؛ امری است که بنا به ماهیت دعوای زن و شوهر، اطلاعاتی فراتر از دانستههای حقوقی برگرفته از کتابها و کلاسها میخواهد و به روز بودن از حیث اجتماعی و فرهنگی و تسلط بر چرایی حرکت دو انسان به سمت فروپاشاندن آنچه با هم ساختهاند؛ یک امر ضروری است.
قاعدتا در این میان «یک وکیل» میتواند نقشی فراتر از «یک وکیل» در اختلافی خانوادگی ایفا کند و چه بسا نتیجهی قاطع به دست آمده نیز ناگزیر بودن یک زوج از دستیابی به حکم طلاق باشد. واقعیت این است که با دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی که شاهد آن هستیم و تاثیرپذیریهای لحظه به لحظه در فضای مجازی و ارتباطی نوین، دیدگاه راجع به پدیدهای مثل طلاق نیز بایستی متفاوت از گذشته باشد و راه حل این وضعیت را در راه حلهای ناکارآمد گذشته جستوجو نکنیم که واقعیت قابل توجه این روزها -نمیگویم تلخ- این است که بخشی از کسانی که صیغهی طلاقشان جاری میشود؛ نه تنها زندگی خود را از دست رفته نمیبینند که بر زیربنایی نو و شاید باز هم ناپایدار، رویای ساخت بنایی دیگر دارند که البته بر برقراری آن نیز اطمینانی نخواهد بود. بر جداییها جشن گرفته میشود و قباحت موضوعی فرو ریخته که زمانی فکر کردن به آن هم خط قرمز و پا گذاشتن بر وجدان انسانی بود…