آوید نیوز: زنده یاد، استاد «محمد امام» (متولد دهم بهمن ۱۳۲۶ (ه.ش) مشهد، در گذشته ۱۹ تیر ۱۳۹۶ کرمان)، معروف به پدر نقاشی کرمان، فارغالتحصیل رشتهی نقاشی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، از ابتدای خدمت همراه همسرشان خانم «فرخنده عبدی» به عنوان مدرس هنر در آموزش و پرورش کرمان شروع به کار کرده و بازنشستهی این ارگان است. این گفت و گو در روزهای پایانی زندگی پربار این هنرمند چیره دست انجام شده است:
هنر بدون اندیشه و خرد، به درد نمیخورد و کسی که هنرش، صرفا احساساتی و آبکی باشد؛ به درد هنر نمیخورد و هنرمند نیست.
نقاشی، چگونه هنری است؟
هنر نقاشی و مجسمهسازی را در اصل هنر تجسمی یا art plastic میگویند؛ چون میتوانیم اندیشهای که در ذهن داریم را با کمک رنگ، چوب، فلز، سنگ و… مجسم کنیم. به عنوان مثال گِلرُس مجسمهسازی، یک مادهی شکل پذیر است.
به طور کلی هنر تجسمی یعنی شکلدادن به اندیشه. کسی نمیداند در ذهن دیگری چه میگذرد؛ اما وقتی کسی طرحی را ترسیم میکند و یا میسازد؛ شما میتوانید اندیشهی او را درک کنید.
به نظر شما یک معلم نقاشی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
معلم باید انسان باشد؛ اینکه معلمی، شغل انبیاست؛ شعار نیست؛ واقعیت است. معلم باید دائم در حال مطالعه و فراگیری باشد. بعد برود سر کلاس یا کلاس آموزشی و آموزشگاه دایر کند. هر کسی نمیتواند معلم باشد. بههمین دلیل باید در هنگام گزینش افراد برای معلم شدن، توانایی، استعداد و قابلیتهای آنها برای تدریس محک زده شود. همچنین مدرسه، آموزشگاه و دانشگاه باید آموزشهایشان استاندارد و معلمهایشان از نظر توان علمی و تربیتی برگزیده باشند. فکر کنید به این همه دانشجویی که یا بومی هستند و یا غیر بومی و صدها کیلومتر راه را از شهرهای دیگر پیمودهاند و به استان کرمان آمدهاند؛ با این همه مخارج و هزینههایی که بر خانواهی آنها تحمیل میشود و علاوه بر آن، دائم نگران هستند تا فرزندانشان سالم، توانمند و با دست پر به خانه برگردند تا بتوانند آیندهی خود را بر پایهی آنچه آموختهاند؛ بنا کنند اما متاسفانه میبینیم که برخی از آنها چیزی یاد نگرفتهاند و حتی خسته، ناامید و دلزده هم شدهاند. چرا؟ چون بعضی از آموزشها، استادان و کلاسهای درس، استاندارد نبوده و آنچه باید به این افراد آموزش داده میشد؛ انجام نشده است. مدیر، استاد و دانشجو همه باید در کارشان متعهد و در امر آموزش، توانمند باشند تا زحمت، رنجها، دوریها و هزینهها برباد نرفته باشد.
نظرتان راجع به آموزشهای هنری و به خصوص نقاشی که در حال حاضر ارائه می شود؛ چیست؟
وقتی آموزشهای هنری آنطور که باید باشند؛ نیستند و کلاسهای هنری و آموزشگاهها هم آنگونه که باید باشند؛ نیستند؛ هنر ما این میشود که هست. یعنی آنچنان رشد و پیشرفتی ندارد و در عمل بدون بازده بوده و مفید واقع نمیشود. ما باید دلسوز باشیم. آدمهای باسواد و هنرمندان لایق، باسواد و متعهد را در رأس کارهای آموزشی قرار بدهیم. دانشگاه، باید بهترین معیار و میزان سنجش هنر و علم باشد. وقتی معیار، استاندارد نیست؛ دیگر از بیرون، چه انتظاری میتوان داشت؟
متاسفانه برخی فقط برای رفع بیکاری، بدون پشتوانهی هنری، علمی و توان آموزشی، کلاس نقاشی دایر میکنند تا به هر جهت کاری کرده باشند.
حضرت حافظ میگوید:
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ، سیه روی گشت روز نخست
یعنی باید صادق باشی، به مردم خدمت کنی، مردم را آگاه کنی و دروغ نگویی.
دنیا، کوتاهتر، کوچکتر و کمارزشتر از این است که به «استاد» گفتنهای دیگران دلخوش باشیم و باورمان بشود و خود را بگیریم. باید انسان و معلم واقعی و هنرمندی شایسته باشیم…
نظر شما در مورد سبکهای هنری جدید چیست؟
هنرمند، باید تصویرگر زمان خود باشد. عصر جدید، هنر جدید را میطلبد. ضمن احترام به سنت و هنر گذشته، باید فرزند زمان خودمان باشیم. به قول شاعر:
سخن نو آر، که نو را حلاوتی است دگر
بنابراین هنرمند، باید بیانگر مسائل و پاسخگوی ذهنیات، آمال و مشکلات جامعهی زمان خود باشد.
خصوصیات یک هنرمند…
عنصر اصلی هنر و معماری گذشتهی ما را پاسخگویی به نیازهای فرهنگی، عاطفی، اقتصادی، فیزیکی، اقلیمی و حتی دفاعی تشکیل میداد. این نشان میدهد که چراغ راه هنرمندان ما، خرد بوده است. هنر بدون اندیشه و خرد، به درد نمیخورد و کسی که هنرش، صرفا احساساتی و آبکی باشد؛ به درد هنر نمیخورد و هنرمند نیست.
هنرمندان باید در گردانیدن چرخهای جامعه از همه نظر سهم داشته باشند و در زندگی مردم تأثیرگذار باشند. «فردوسی» که خود از بزرگترین هنرمندان ایران است؛ میگوید: «توانا بود هر که دانا بود»
علاوه بر این، هنرمند باید به راستی بندهی خدا باشد. باید صادق باشد. چه کسی گفته هنرمند باید آه بکشد و از جامعه دور و جدا باشد یا اهل دود باشد؟
اینها به هیچ وجه ملاک و ارزش نیست.
هنرمند باید به دنبال روشنایی، آگاهی و راستی بوده و به مشکلات مردم و واقعیتهای آنها آگاهی داشته باشد باید اهل مطالعه باشد و مشکلات مردم را نیز درک کند.
هنر نعمتی خدادای است که خداوند به انسان هدیه داده و او را برگزیده است که این بار امانت را به اهل آن برساند. امثال حافظ و سعدیها فرد بودهاند و در کار خود زحمت میکشیدهاند البته لطف خدا هم شامل حال آنها بوده وآنها هم این سعادت را قدر دانسته و معیارهای ارجمند فرهنگی و انسانی را در قالب اشعار خود به دیگران منتقل میکردهاند.
باید مسئول، هوشیار و آگاه بود تا بتوان جوهرهی انسانیت را شناخت؛ جمع کرد؛ ناب و زلالش کرد و در قالبی آنرا بیان کرد. برای همین هم فردوسی میگوید: «توانا بود هرکه دانا بود»
در گذشتهی فرهنگی ایران، هنرمندان آگاهانه و دلسوزانه کار میکردند؛ بینش داشتند و کارهای زیبا، فاخر و در خور توجه و هم شأن فرهنگ ایران ارائه میدادند.
چه تفاوتی در معماری و هنر گذشته با اکنون میبینید؟
در سال ۵۳ که به همراه همسرم به کرمان آمدیم، چیزی که چشم ما را گرفت؛ فرهنگ اصیل و معماری سنتی این شهر بود که حکایت از تاریخ طولانی آن داشت. از خصوصیات بارز معماری و شهرسازی گذشته، علاوه بر خودکفایی، احترام و همزیستی با طبیعت و فضای سبز بود که امروزه به سرعت از آن دور میشویم. خانهای نبود که گیاهان و درختان همیشه سبز مثل شمشاد، کاج یا سرو نداشته باشد. در آن سالها، درختان کهنسال باشکوهی در شهر وجود داشت که اینک اثری از آنها نیست و این، بسیار مایهی تأسف من است.
طبیعت برای انسان آگاه و از جمله هنرمندان، دارای راز و رمزهای پایان ناپذیر است که همیشه منبع الهام هنرمندان بزرگ بوده است. برای درک این موضوع کافی است که به فرشهای زیر پایمان نگاهی بیندازیم و از آنها درس بگیریم.
