گفت و گو با محمدعلی کاشیتراش کرمانی، هنرمند کاشی کار
آویدنیوز: یکی از هنرهای ایرانیان از گذشتههای خیلی دور هنر «کاشیکاری» بوده است. کاشیکاری یکی از جنبههای بارز بناهای تاریخی ایران به شمار میرود و گاهی این نمادمهم و عنصر برجسته تزئینی در معماری ایران زمین، چنان ظریف و استادانه اجرا شده که بینندگان را به وجد میآورد که این همه همت، هنر و زیبایی و انرژی خوب چگونه خلق شده است؟
این هنر زیبای سخت و شاید در گذشته طاقتفرسا، ترکیبی از خاک رس، سنگ و دیگر مصالح است که در چندین مرحله ساخته، پخته و لعاب داده میشود تا زیبایی و جلوهگری خاصی در بناهای تاریخی و معاصر به جا بگذارد.
کم از این آثار هنری در استان کرمان نداریم. آثاری که با دستان توانای کاشیکاران کرمانی، خلق شدهاند و با دیدنشان محظوظ میشویم.«حاج علی کاشیتراش کرمانی»، «کاظم کاشیتراش کرمانی» و الان هم«محمدعلی کاشیتراش کرمانی» سه نسل یک خانواده کرمانی هستند که به این کار زیبا مشغول بوده و هنرشان را در بسیاری از مساجد و خانهها و مکانهای تاریخی مانند سردرشاهنعمتالله ولی و مسجد جامع و … کرمان میبینم.
آویدنیوز با «محمدعلی کاشیتراش کرمانی» که نوه این خانواده هنرمند و در حال حاضر ادامه دهنده راه آنهاست؛ گفتوگویی داشته که ماحصل آن را میخوانید:
«محمدعلی کاشیتراش کرمانی» متولد سال ۱۳۵۷ هستم. کاردانی صنایع دستی دارم و بعد از اینکه در صدا وسیمادورههای تصویربرداری را گذراندم؛ به عنوان تصویربردار واحد خبر این سازمان در کرمان، مشغول کار شدم. البته بر اساس این دورهها، معادل کارشناسی به من داده شده بود. در اردیبهشت سال ۱۳۸۳ پدرم به رحمت خدا رفتند و من برای اینکه این حرفه و کار پدرم لطمه نخورد؛ بعد از چندین سال کار در صدا و سیما، از این حرفه بیرون آمدم و کار پدر را ادامه دادم. هر چند از شش هفت سالگی همراه پدرم به این کار میپرداختم و همیشه با پدرم به کارگاه میآمدم و با چند و چون کار آشنا بودم، اما قبل از فوت پدر، شغل اصلیام همان کار در صدا وسیما بود و در کنارش به کمک پدرم میرفتم. بعد از فوت پدر هم تا مدتی، هم در صدا و سیما کار میکردم و هم در کارگاه پدر، اما دیدم این کار امکان پذیر نیست و هر دو کار آسیب میبینند. کار کارگاه کاشیتراشی،کاری بود که به تمام وقت نیاز داشت. به همین دلیل از سال ۱۳۸۸ از سازمان صدا و سیمای کرمان بیرون آمدم و بعد از آن به صورت تمام وقت در کارگاه شروع به کار کردم. البته توصیه دوستان پدرم هم در ادامه این شغل و حرفه پدری بیتاثیر نبود.
در کنار این کار، در دانشگاه، هم چندسالی هنرهای اسلامی بخش کاشی را تدریس میکردم.در حال حاضر هم کارگاه کاشیکاری و هم ریاست انجمن صنایع دستی را برعهده دارم.
کاشیتراش به پیشینه تاریخ کاشی در کرمان اشاره میکند و میگوید: بر اساس آنچه خواندهام؛قدیمیترین کاشی معرق دنیا در «قبه سبز» شهر کرمان است که البته جزو سختترین بخش کاشی هم هست. یعنی یک بخشی است که اساتید فعلی با امکانات فعلی برایشان ساخت این نوع کاشی سخت است.
وی به سبکهای هنر کاشیکاری نیز اشاره میکند و میگوید: چند سبک کاری در کاشی داریم. معرق داریم که نقش روی کاغذ کشیده و روی کاشی بریده میشود. معرقمتشکل از قطعههای تراشیده شده کاشی است که نقوش مختلف را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرار داده و به شکل قطعات بزرگ در آورده و روی دیوار نصب میکنند تا زینت بخش بنا گردد.
کاشی معرق پر زحمتترین کار در رشته کاشی کاری سنتی است و در محراب، سردرب، گنبد و گلدسته مساجد کاربرد بیشتری دارد. پیشتر تراشیدن این کاشیهای کوچک طراحی شده ـ و هنوز هم در بسیاری جاهاـ توسط تیشه انجام میشده اما در سالهای اخیر این کار در برخی مناطق با چرخ صورت میگیرد. البته تراشیدن با چرخ، کار را سادهتر کرده اما دوام آن را کمتر کرده است. چون در کار با تیشه، پشت کاشی قلوه کن میشود و ملات به خوبی داخل این قطعات کاشی میرود ولی با چرخ چون اطراف کاشی خیلی صاف میشود ملات خیلی خوب داخل فضای بین دو کاشی نمیرود و دیگر اینکه چون در اثر تراش، کاشی داغ است گرده آجر به بین سوراخهامیرودو ملات را به خود نمیگیرد. به خاطر همین هم ما هنوز با تیشه کار میکنیم و کار هم به همین دلیل قیمت بالاتر دارد و اگر قرار باشد با چرخ هم کار کنیم؛ به روشی رسیدیم که به گونهای محکم پشت کار را انجام دهیم که مانند همان کار با تیشه باشد.
در حال حاضر سادهترین و درشتترین نقش کاشی معرق از متری ۱۰ میلیون تومان شروع میشود و این هزینه بالا به دلیل هزینه مصالح و مواد اولیه این کار است به همین دلیل متاسفانه معرق در حال منسوخ شدن است.کاشی معرق در دو مرحله پخته میشود اول گل را پرس میکنند با دمای ۶۰۰ تا ۸۰۰ درجه سانتی گراد نیم پز میشود که به آن بیسکوییت میگویند. بعد روی این آجر یا بیسکوییت، لعاب میدهند و با دمای ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ درجه آن را میپزند و میشود کاشی معرقی.
سبک دیگر کار هفترنگ است که روی کاشی سفید انجام میشود و باید لعاب و پخت دوم را تحمل کند تا کار نهایی شود.
در این نوع کاشی کاری ابتدا خشتها را در کنار هم می چیدند. طرح را روی خشتهایی که از پیش رنگ زمینه طرح روی آنها داده شده است، نقاشی میکنند. خشتهای رنگآمیزی شده را در کوره گذاشته و لعاب می دهند.
برای استاد کار شدن نسبی در سبک معرق، حداقل پنج سال و برای کاشی هفترنگ حداقل دو سال کار و یادگیری لازم است.
نوع دیگر کاشی یا سبک دیگر کاشی معقلی است که بر قاعده مربعی ساخته میشود. از کنار هم قرار گرفتن بریدههایی از کاشی با رنگهای ساده در کنار بریدههایی از آجر طرحهای هندسی گوناگونی شکل میگیرد و کاشی چون نگینی در میان آجرچینی به کارگرفته میشود. بهترین معقلیکاران و ظریفکارترین افراد در این سبک، در ایران، شیرازیها هستند.
در سبک زیرلعابی ، روی جسم یا بیسکوییت، نقاشی کشیده میشود. سپس یک لایه لعاب یا سیلیس روی کار، آورده و در کوره پخته میشود و نقاشی زیر سیلیس است و کنتراست خوبی دارد.
زرین فام هم سبک دیگری است که دیگر کمتر کار میشود.
امروزه کار معرق در کاشی کاری، کاری سخت و کار هفت رنگ، سهلتراست. در گذشته ـ در دورههای قاجار و صفویه ـبرعکس بوده و کار معرق یک کار ارزان و کار کاشی هفترنگ که برای نقاشی آن وقت زیادی گذاشته میشد؛ کاشی گرانی محسوب میشده است. دلیل آن هم این بوده که در گذشته بایستی کورهها را با هیزم روشن نگاه میداشتند؛ دمای کوره را باید چشمی تعیین میکردند و شاید برخی مواقع دو سه روز باید مواظبت میکردند و دمای کوره را در نظر میگرفتند تا به دمای مطلوب برسند،. این بود که اگر دما تنظیم نبود و گوشهای از کاشی معرق در کوره میسوخت؛ باز به صورت کامل از دست نرفته بود و میشد از بخش سالم آن استفاده کرد اما کاشی هفترنگ که برای نقاشی آن وقت زیادی گذاشته میشد؛ اگر به کوره میرفت و میسوخت؛ تمام زحمت و هنرکاشیتراش که شاید ماهها صرف این کار شده بود؛ از بین میرفت. حتی برای معرق، گاهی کاشی تراشان از کاشیهایی که در کورههای دیگر جاها پخته شده بودند استفاده میکردند و آنها را تراش میدادند و کار را در جایی دیگر نصب میکردند. اما کاشی هفترنگ زحمت داشت. این سختی به گونهای بود که درکتاب «هادی سیف» آمده است دو تن از کاشیتراشان در گذشته خودشان را به کوره انداختند و سوختند چرا که شش ماه روی یک کار هفترنگ زیر لعابی وقت گذاشته بودند اما حاصل هنر و زحمت چندین ماههشان، در کوره، سوخته بود. اما امروزه که لولهکشی گاز وجود دارد و دیگر نیازی به هیزم نیست و برق، دماسنج و تنظیم دما وجود دارد، کار کاشی هفترنگ آسانتر شده و ارزانتر از کار کاشی معرق به خاطر زحمتی که دارد، شده است.
اما کاشیتراش در پاسخ به اینکه آیا هیچ نهادی به فکر نگه داشتن این هنر نیست؛ میگوید:
نه متاسفانه و باز هم متاسفانه در اصفهان دیده شده که الان برای کم شدن قیمت، مواد معدنی (مثل قلع و سرب) به کاشی زده نمیشود و کیفیت پایین میآید و دیگر کار دوام واقعی را ندارد. بیشتر زیبایی معرق به رنگ آن است. والا این نقش را هفترنگ هم میشود کار کرد.
از وی در خصوص پدر و پدربزرگشان هنرمندمان کاشی کرمان میپرسم که میگوید: «حاج علی کاشیتراش کرمانی» پدر بزرگ من و برادرشان آقای پوریان (در زمانی که نام فامیل انتخاب میشد؛ ایشان پوریان را انتخاب کردند) هر دو از کودکی این کار را آغاز کردند. تا آنجا که من میدانم و شنیدم ریزترینمعرقهای کرمان را آقای پوریان عموی پدرم کار کردند. البته ایشان آجر تراشی را هم با دست انجام میدادند و در دورههای گذشته در یکی از فستیوالهای هنری (سال ۱۳۴۷) از دست مسئولان وقت، به خاطر ظرافت وزیبایی کار، هدیه گرفته و به انگلیس اعزام شدند. کارشان بسیار ظریف وریز انجام میدادند . البته کارهای درشت معرق هم انجام دادند که از جمله سردر و ورودی کتابخانه ملی کرمان است. کار ایشان هم بسیار ظریف و عالی بود.
پدر بزرگ من کارشناس رسمی اوقاف و شهرداری بودند که کاشی و آجر مسجد جامع شهر کرمان کار ایشان است. البته کل کارهای انجام شده در دوره حیات پدر بزرگ در مسجد جامع، کار اوست.
کاشی و آجر، سردر شاه «نعمتالله ولی» کار مشترک پدربزرگ و پدر من است. گنبد منارهها و بخش عمده این بنا، نیز کار پدر و پدر بزرگ من است. حتی خطهای سردر و نقاشی آن، کار پدرم کاظم کاشی تراش و معماری پدرشان، علی کاشیتراش است.پدرم کار گنبد شیرخدا شهر راین را هم انجام داده است. کاشیکاری بانک ملی میدان قرنی هم کار پدرم است و بسیاری از بناهای تاریخی دیگر که متاسفانه بسیاری از خانههای مزین به این هنرهای آنها، در کرمان خراب شدند. البته در شهرهای دیگر مانند گناباد هم مسجدی را کار کردند.
پدرم «کاظم کاشیتراش» از پنج سالگی تا ۶۴ سالگی که از دنیا رفتند در این حرفه مشغول به کار بودند.
پدر بزرگم که تاریخ تولدشان در شناسامه سال ۱۲۹۰ است؛ زیر دست اساتید و پدرشان کار میکردند و نقل میکردند که اساتید چون به سختی کار یاد میگرفتند قلق کار را به راحتی به کسی یاد نمیدادند.
متاسفانه در حال حاضر برخی هستند که کار را یاد گرفتهاند اما فلسفه آن را نیاموختهاند و این کار را دچار آسیب میکند. به نظرم کسانی که به سمت این نوع هنرها میآیند باید گزینش وغربال شوند تا کسانی که فلسفه و اهمیت کار را درک کرده و یاد گرفتهاند؛ راه را ادامه دهند تا هنر واقعی آموزش داده شود و برای نسلهای بعدی بماند.
شاید خیلی جاها کار کاشی ببینید اما حالتان را خوش نمیکند و آن انرژی که در برخی مکانهاباید وجود داشته باشد را احساس نکنید که دلیلشهم ندانستن فلسفه و اصول این کار است. اینکه شما «چرایی و فلسفه» قرارگیری هر کاشی را بدانید؛ به شما در خلق یک اثر ماندگار کمک کرده و انرژی خوب آن را به دیگران منتقل میکند. در معماری ایرانی اسلامی برای قرارگیری هر عنصر و المان وچیدمانی، فلسفه وجود دارد مثلا در محراب باید از زمین به آسمان و یکتایی بروید و صعود است و غیر آن اگر کار شود؛ حس خوبی از عبادت و عروج را نمیدهد.
اگر فلسفه معماری و هنر ایرانی را از آن بگیری؛ هیچ چیز نیست. در قدیم به خاطر الهاماتی که میگرفتند هنر را خلق میکردند هارمونی، ریتم، کنتراست و الهامات درونی افراد این آثار زیبا و ماندگار را خلق میکرد.
در گذشته متقاضیان کار بیشتر دنبال این هنر بودند اما امروزه بیشتر به دلیل علاقه است.قدیمیها اگر دنبال کاری میرفتند سعی میکردند عاشق آن شوند و آن را خوب انجام دهند ولی الان خیلی پراکنده و با نگاه مالی به هنر نگاه و کارمیشود. در حالی که اگر بخواهیم نگاه مالی صرف به هنر داشته باشیم؛ اثرمان، ماندگار نخواهد شد.
الان در کرمان ما یکسری کارهایی در کاشیکاری انجام دادیم که برای اولین بار در دنیا انجام شده ولی کارمان در شهر خودمان آنقدر شناخته شده نیست.
گنبد مسجد خاتمالانبیا واقع در شهرک باهنر، گنبد شهدای گمنام سیرجان، گنبد مسجد دانشگاه مدیریت صنعتی در انتهای بلوار جمهوری، گنبد مسجد طالبی، گنبد مهدیهصاحبالزمان که الهام گرفته از دعای ندبه است و فقط شش ماه روی نقش آن کار کردم از جمله کارهای من در این عرصه است. همچنین برای اولین بار نقشه یک پته را روی گنبد یک فرهنگسرا در جوپار (شهری در نزدیکی شهر کرمان) با کاشی اجرا و کار کردم. کار در دانشگاه زرند، طراحی و اجرای کاشی در حسینیه خواجه خضر که برای اولین بار در ایران چهار کار کاشیکاری در آن اجرا شده است؛جابهجاییمحراب مسجدالرسول نیز که حاصل کار پدرم بود و باید در طرح توسعه مسجد جابهجامیشد؛ ازجمله فعالیتهای من در این عرصه هستند.
در مورد جابهجایی محراب مسجدالرسول باید بگویم این کار برای معرق، به راحتی انجام نمیشود چون ممکن است یکی از کاشیها جدا شود و کل کار به هم بریزد ولی من چون میدانستم پدر چگونه کار کرده، توانستم این کار را انجام دهم. حتی یکی از مسئولان وقت که مهندس هم بود؛ معتقد بود که این محراب خراب میشود و میریزد ولی من وقت گذاشتم و آن را بدون خراب شدن، به طور کامل به مسجدی در خیابان سرباز (مسجدالمهدی) منتقل کردم. البته برای انتقال آن دو جرثقیل ساعت شش و نیم صبح آمدند و یک و نیم صبح روز بعد کار در مسجد جدید گذاشته شد و در آنجا هم چون مسجد بزرگ بود قاب محراب بزرگتری هم به آن اضافه کردم.
من در کارهای الان خود به نسبت کارهایی که پدر و پدربزرگم انجام دادند یکسری تفاوت و خط و مرزهایی قرار دادم. که در رنگآمیزی و طراحیست. آنها طرحهای سنتی و کلاسیک دوران خود را اجرا میکردند و رنگآمیزیهایخودشان را داشتند ولی در کارهایی که من انجام دادم؛ همه تلاشم این بوده است که یک خط و دورهایجدیدتر مشخص شود. ضمن اینکه در رنگآمیزی و طراحی هم به همین شکل عمل کردهام اما در متریال (مواد و مصالح) و روش همان روش سنتی و قدیمی را به کار بردهام.
این هنرمند و رییس انجمن صنایع دستی استان کرمان در پاسخ به اینکه وضعیت الان هنر کاشیکاری چگونه است؛ میگوید: متاسفانه الان یک عده سودجورنگها را قاطی و مثلا لعاب سنتی را با فرنگی ترکیب میکنند و یا فرنگی را با اسم سنتی به افراد میدهند و این میشود که در نهایت کار آن انرژی که باید داشته باشد را ندارد. کار سنتی اگر چه هزینه بر و زمان بر است اما چون اصولی کار میشود، یک کار ارزشمند و ماندگار است.
توصیهام به افراد این است که به ارزانی یک کار نگاه نکنند و تحقیق کنند که کار اصولی و درست و صحیح را سفارش دهند. کاشی باید به جا، به تعداد و بر اساس فلسفه هنریاش اجرا شود.
هنوز در کرمان کاشی را به نام اصفهان میدانند و خیلی از ادارات هم میخواهند خریدهای خود را از اصفهان انجام دهند. با اینکه زیاد هم ضرر کردند. در حالی که ما در کرمان هنرمندان خوبی در این زمینه داریم و اگر هم کاری خراب شود هم در دسترس هستیم و هم جوابگو.
چه باید کرد؟
فرهنگ ما باید اصلاح شود. چرا که اگر یک کرمانی پیشرفت کند، من و ماها پیشرفت میکنیم. این جور نیست که اگر کسی را زمین زدیم و جلوی کارش را گرفتیم خودمان پیشرفت کنیم. هوای هم را داشته باشیم. همه صنفهای استان، کمک حال هم باشیم. این فرهنگسازی بر عهده ارگانها و سازمانهای متولی هم هست که همگی دست هم را بگیریم و برای پیشرفت شهرمان، هنرمان و ثبت آن به نام خودمان تلاش کنیم. برخی از مدیران غیر بومی استان از زیرآبزدنها و هوای هم نداشتنمان در کرمان استفاده کردند و کاری برایمان انجام ندادند. پس با هم باشیم. خود من متاسفانه به علت کم لطفیهایی که دیدم یکی از کارگاههایم را به اصفهان منتقل کردم.
مسئولان ما باید در معرفی صنایع دستی این استان به سایر استانهای کشور و حتی خارج کشور، تلاش بیشتری کنند و راهکاری بیندیشند چرا که صنایع دستی استان بسیار پتانسیل قویای برای جذب گردشگر و درآمدزایی دارند. اگر مسئولان استان یک شهرک و یا مرکزی را برای صنایع دستی فاخر استان ایجاد کنند میتواند گردش مالی استان را متفاوت و تولید ثروت کنند. این صنایع دستی، نه آب، نه برق و نه انرژی زیادی میخواهند. حتی یک نفر با اندک فضا و امکاناتی میتواند آثار بسیار گرانبهایی را خلق کند.
متاسفانه الان یک عدهای حتی پته که هنر اصیل کرمانی است را هم به دست عدهایبرای دوخت سپردهاند که برای کسب سود بیشتر و دوخت سریعتر، اصول اصلی رعایت نمیشود و پته را از اصالت خود خارج کردهاند. بماند که الان همین پته را هم در میدان امام (نقش جهان) اصفهان و مشهد بسیار بیشتر از سطح شهر کرمان میبینید و عرضه میشود یا در سطح کشور مس را به زنجان منتسب میکنند.
امیدوارم کرمان به جایگاه اصلی خود برسد چرا که پتانسیل آن هست و نباید برای آن چیزی خلق کرد فقط باید نوع نگاه عوض شود و بخواهیم.
البته این هم زمان دارد و یک وقت طلایی است که باید قدر آن را بدانیم و صنایع دستیمان را قبل از اینکه بقیه مصادر کنند، آن را در دنیا و کشور مطرح کنیم. زمان طلایی از دست برود میشودهنرهایی که بقیه استانها آنها را برای خودشان مصادر کردهاند. مثل فالوده کرمانی که از دستمان رفت.
عکسهای گفت و گو: محمد هادی جلال پور