روایتی دیگر از بزرگ مرد ادبیات ایران استاد محمود دولت آبادی
آویدنیوز: وقتی قرار می شود که به دیدار استاد بروم همیشه یک مکان ثابت وجود دارد به نام کافه نزدیک. با هم خستگی روزانه اش می آید و وقت بسیار می گذارد. در همه حوزه ها صحبت می کنیم و من بسیار از او راهنمایی می گیرم. به واسطه ساخت مستند آبی تر از آسمان با او از نزدیک آشنا شدم و هیچ وقت فکر نمی کردم در آن نگاه عمیق و آن قلم زیبا و جادویی چنین قلب مهربانی در سینه وجود داشته که من را مجذوب احساس خود کند. اگر «کلیدر» را خوانده باشید و با آن ده جلد زندگی کرده باشید یا اگر با «جای خالی سلوچ» فقر را حس کرده باشید یا با «نون نوشتن» با زندگی یک نویسنده آشنا شده باشید، حتما شما هم این نظر را دارید که محمود دولت آبادی بیشک از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر است که ادبیات کشورمان با آثار او پربارتر شده و قلم دلنشینش با خلق آثاری چون «کلیدر»، «جای خالی سلوچ» و… برای همیشه در ذهن ما ثبت شده است. سبک غالب نوشتههای دولتآبادی رئالیسم است؛ یعنی بیان تمام و کمال واقعیت یک ماجرا، توصیف یک شخص یا یک مکان.مثل دوربین یک مستند ساز قلم را در دست می گیرد. و با تمام جزئیات به موضوع فکوس می کند. و جهانی را به ما نشان می دهد. که همه اجزایش را با تمام وجود احساس کرده ایم او با استفاده از این سبک، داستانهایش را به زیبایی تمام روایت میکند؛ تاجاییکه در قسمتهایی از کتاب مخاطب حس میکند یک فیلم در مقابل او در حال نمایش است. توصیفهای او از ظاهر شخصیتها بهقدری با جزئیات و دقیق است که گویی این شخصیت را قبلا در جایی دیدهایم.
نثر دولتآبادی زنده است، جان دارد و در سریع ترین زمان حسش را به مخاطبش منتقل میکند. او میگوید زبان نوشتههایش را از بیهقی وام گرفته، و این را در سادگی و دلنشینی قلم او میتوان دید. او همچنین در آثارش از زبان و گویشهای محلی نیز استفاده میکند که به دلنشینی و زیبایی متن او میافزاید. دولتآبادی که کودکیاش را در روستا سپری کرده، به خوبی توانسته از تجربیات و دیدههایش از زندگی در روستا در رمانهایش استفاده کند و در این زمینه، یعنی رمان روستایی، صاحب سبک باشد.او توانسته، سادگی، صبر و قناعت را که از ویژگیهای بارز مردمان روستا است را به زیبایی در ذهن خواننده تصویر کند.فقر و ناآگاهی از دیگر موضوعاتی است که دولتآبادی سعی کرده تا در قاب داستانهایش به آن بپردازد. در دل همهی سردرگمیها و مشقتهایی که در تلاش است تا به خوبی به خواننده منتقل کند، می توان کورسوی امیدی را مشاهده کرد. همان امیدی که همیشه در ذات و طبیعت روستا هست.
دولتآبادی را بیشتر با رمانها و قلم رئالیستیاش میشناسیم، اما جالب است بدانید او داستانهای کوتاهی همچون «نون نوشتن» و «بنیآدم» را هم در کارنامه خود دارد. نون نوشتن مجموعهای از یادداشتهای او از سال ۵۹ تا ۷۴ است که روایتی از مسیر دشواری است که برای نوشتن طی کرده است.بنیآدم، مجموعه شش داستان کوتاه اجتماعی است که بیشتر فضای شهری دارند. در این کتاب شخصیت پردازی و روایت متفاوتی از دولتآبادی میبینیم که در نوع خود جالب توجه است.او درباره این داستانها کوتاه میگوید: «گفتم، همان اول کار گفتم که نوشتن داستان کوتاه کار من نیست. این هنر بزرگ را کافکا داشت. ولفگانگ بورشرت داشت و میتوانست بدارد که در همان «بیرون، جلو در» جان سپرد و داغش لابد فقط به دل من یکی نیست.و پیشتر از او چخوف داشت که بالاخره خون قِی میکرد در آن اتاق سرد، کلیدر بلندترین رمان ایرانی و حاصل ۱۵ سال تلاش دولتآبادی برای خلق این اثر است که در ده جلد و سه هزار صفحه نوشته شد هاست. در این کتاب که یک رمان روستایی محسوب میشود، زندگی و رنج مردمان روستانشین را در قالب کلمات به تصویر کشیده است. شخصیت پردازی قوی از بارزترین مشخصههای کتاب است که آن را در قالب شصت شخصیت در کتاب مشاهده میکنیم. کلیدر به سبب روایتش از جامعه و رویدادهایی در دل همان جامعه، برشی از تاریخ را نشان میدهد و همین باعث شده تا کلیدر تنها یک رمان و روایت یک ماجرا نباشد بلکه با خواندنش میتوان به دل برههای از تاریخ رفت و به تحلیل، آسیبشناسی و بررسی جامعه روستانشین آن زمان پرداخت وهمین ارزش کتاب را بیش از پیش میکند. در کلیدر دولتآبادی در واقع راوی پیوند عمیق انسان و طبیعت است. دولتآبادی درباره کلیدر گفتهاست «دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کاملتر از کلیدر بکنم. کلیدر از جهت کمی و کیفی، کاملترین کاری است که من تصور میکردهام که بتوانم و شاید بشود، گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.»
محمود دولتآبادی سرشار از خلق رمانها، نمایشنامهها، سفرنامهها و نوشتههای جذاب دیگری است.که در اینجا به برخی از مهمترین آثار محمود دولتآبادی اشاره می کنم: کتاب های ته شب، سفر، آوسنه بابا سبحان، لایههای بیابان، تنگنا، گاواربان، هجرت سلیمان، باشبیرو، عقیل، عقیل، از خم چنبر، دیدار بلوچ، کلیدر، جای خالی سلوچ، ققنوس، آهوی بخت من گزل، کارنامه سپنج، ما نیز مردمی هستیم، روزگار سپری شده مردم سالخورده، اتوبوس، آن مادیان، سرخ یال، سلوک، قطره محال اندیش، روز و شب یوسف، طریق بسمل شدن، گلدستهها و سایهها، زوال کلنل، نون نوشتن، میم و آن دیگران، وزیری امیر حسنک، تا سر زلف، عروسان سخن، بنی آدم، این گفت و سخنها، بیرون در، اسبها اسبها در کنار یکدیگر
جوایز و افتخارات محمود دولت آبادی:
محمود دولتآبادی در طول دوران پرافتخار فعالیتهای ادبی خود جوایز و افتخارات زیادی را از آن خود کرده است. برخی از شاخصترین این جوایز و افتخارات عبارتاند از:
جایزهی ادبیات بینالمللی خانهی فرهنگهای جهان در برلین، ۲۰۰۹
برنده جایزه ادبی واو، ۲۰۱۰
نامزد دریافت جایزهی ادبی من بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور، ۲۰۱۱
نامزد دریافت جایزهی ادبی آسیایی، رمان کلنل، ۲۰۱۱
دریافت جایزه ادبی «هوشنگ گلشیری» برای یکعمر فعالیت، ۲۰۱۲
برندهی جایزه ادبی «یان میخالسگی» سوئیس، ۲۰۱۳
نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه شده در آمریکا، برای ترجمه انگلیسی کلنل، ۲۰۱۳
نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه، ۲۰۱۴
جایزه ادبی واو، ۱۳۹۰
لوح زرین بیست سال داستاننویسی (همراه با امین فقیری) برای کلیهی آثار، ۱۳۷۶
در اوت ۲۰۱۴، یک تمبر پستی یادگاری برای محمود دولتآبادی با شعار «آقای رمان ایران» به چاپ رسید.
تقویم زندگی محمود دولت آبادی
۱۳۱۹: تولد محمود دولتآبادی
۱۳۳۷: مهاجرت به مشهد
۱۳۳۸: مهاجرت به تهران
۱۳۴۱: انتشار اولین داستان با عنوان ته شب در مجله
۱۳۴۹: ازدواج با مهرآذر ماهر
۱۳۵۳: افتادن به زندان
۱۳۵۷: انتشار کلیدر (جلد اول، دوم و سوم)
۱۳۵۸: انتشار جای خالی سلوچ
۱۳۶۳: انتشار جلد آخر کلیدر
۱۳۸۲: انتشار رمان سلوک
۱۳۸۸: انتشار زوال کلنل
۱۳۸۹: برنده جایزهی ادبیات بینالمللی خانه فرهنگ جهان
۱۳۹۰: برنده جایزه ادبی واو
۱۳۹۲: برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری
۱۳۹۳: برگزیده جایزه ادبی یان میخالسگی سوئیس
۱۳۹۴: جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه
در آخرین باری که استاد را دیدم علاقه مندی خودم را برای ساخت مستندی پرتره درباره زندگی پر فراز و نشیب و آموزنده شان ابراز کردم ایشان پکی به سیگار زدند و به من نگاهی عمیق کردند و گفتند: اون وری ها یک کارهایی کردند و بعد از این کلام همه چیز به سکوت پایان یافت. انگاری این سرزمین قدر بزرگان خود را هیچ وقت پاس نخواهد داشت. و به قول علی حاتمی در پایان فیلم سوته دلان: همه عمر دیر رسیدیم.